incubator

/ˈɪŋkjəˌbeɪtər//ˈɪnkjʊbeɪtə/

معنی: ماشین جوجه کشی، محل پرورش اطفال زودرس
معانی دیگر: ماشین جوجه کشی، محل پرورش اطفال زودرس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a temperature-controlled apparatus in which ideal conditions are maintained for the recovery of sick or premature infants.

(2) تعریف: an apparatus providing artificial warmth to enable eggs to hatch.

(3) تعریف: an apparatus providing ideal conditions for the growth of bacterial cultures.

جمله های نمونه

1. an incubator can hatch hundreds of chickens
ماشین جوجه کشی می تواند صدها جوجه به عمل آورد.

2. D., you may be in that inorganic incubator until you are forty-five.
[ترجمه گوگل]د, ممکن است تا چهل و پنج سالگی در آن انکوباتور معدنی باشید
[ترجمه ترگمان]د د تو ممکنه تا چهل و پنج سالگی در دستگاه incubator inorganic باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The drive motor should be fitted outside the incubator to prevent any local heating effect.
[ترجمه گوگل]موتور محرک باید در خارج از انکوباتور نصب شود تا از هرگونه اثر گرمایش موضعی جلوگیری شود
[ترجمه ترگمان]موتور محرک باید خارج از انکوباتور نصب شود تا از هر اثر گرمایش محلی جلوگیری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Step one: The incubator I half fill a spaghetti jar with tank water, adding fungus preventative.
[ترجمه گوگل]مرحله اول: دستگاه جوجه کشی I یک شیشه اسپاگتی را با آب مخزن پر می کند و برای پیشگیری از قارچ اضافه می کند
[ترجمه ترگمان]مرحله اول: انکوباتور من نصف یک شیشه اسپاگتی را با آب مخزن پر می کنم و fungus قارچ را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It overturned after hitting a car, shattering the incubator which was keeping tiny tot Victoria Elliot alive.
[ترجمه گوگل]پس از برخورد با خودرو واژگون شد و دستگاه جوجه کشی که ویکتوریا الیوت کوچک را زنده نگه می داشت، متلاشی شد
[ترجمه ترگمان]بعد از ضربه زدن به ماشین، ماشین جوجه کشی بسته بود که tot را زنده نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Seeing him lying in an incubator for the first time was a uniquely distressing experience.
[ترجمه گوگل]دیدن او در حالی که برای اولین بار در یک دستگاه جوجه کشی دراز کشیده بود، تجربه ای منحصر به فرد بود
[ترجمه ترگمان]دیدن او در دستگاه انکوباتور برای اولین بار، تجربه ای منحصر به فرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Do incubator chickens love their mother?
[ترجمه گوگل]آیا جوجه های جوجه کشی مادر خود را دوست دارند؟
[ترجمه ترگمان]آیا مرغ های خانگی مادرشان را دوست دارند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Space-saving low temperature incubator is ideal for small volume workloads.
[ترجمه گوگل]دستگاه جوجه کشی با دمای پایین صرفه جویی در فضا برای حجم کاری کم ایده آل است
[ترجمه ترگمان]incubator دمای پایین در فضا برای حجم کاری حجم کوچک ایده آل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Business incubator is called Business Incubation Center in China.
[ترجمه گوگل]انکوباتور کسب و کار در چین مرکز جوجه کشی کسب و کار نامیده می شود
[ترجمه ترگمان]انکوباتور تجاری به نام مرکز پرورش کسب وکار در چین نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Contaminated eggs in the incubator set off a chain reaction of exploding eggs.
[ترجمه گوگل]تخم‌های آلوده در انکوباتور باعث ایجاد واکنش زنجیره‌ای از تخم‌های در حال انفجار می‌شوند
[ترجمه ترگمان]تخم گذاری که در دستگاه انکوباتور تخم می گذارد، یک واکنش زنجیره ای از انفجار تخم مرغ را آغاز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The venture capital mixed business incubator is the current new hot point.
[ترجمه گوگل]انکوباتور تجاری مختلط سرمایه گذاری خطرپذیر نقطه داغ جدید فعلی است
[ترجمه ترگمان]مرکز سرمایه گذاری کسب وکار مختلط یک نقطه داغ جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. SIFE is an incubator, breeding a loving-heart, nourishing self-confidence and producing many a young group which can do well.
[ترجمه گوگل]SIFE یک دستگاه جوجه کشی است که قلب عاشقی را پرورش می دهد، اعتماد به نفس را تغذیه می کند و گروه های جوان بسیاری را تولید می کند که می توانند به خوبی کار کنند
[ترجمه ترگمان]SIFE یک انکوباتور، پرورش قلب مهربان، تغذیه اعتماد به نفس و تولید بسیاری از گروه های جوان است که می تواند خوب عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Aidiya is the paradise and incubator for medium-sized and small enterprises to establish a business. The enterprises in Aidiya can enjoy the policy of "Deduction for 3 years and Halving for 2 years".
[ترجمه گوگل]آیدیا بهشت ​​و انکوباتور برای شرکت های متوسط ​​و کوچک برای ایجاد یک تجارت است شرکت‌های آیدیا می‌توانند از سیاست "کسر به مدت 3 سال و نصف شدن به مدت 2 سال" برخوردار شوند
[ترجمه ترگمان]Aidiya، بهشت و انکوباتور برای شرکت های کوچک و متوسط برای ایجاد کسب وکار است شرکت ها در Aidiya می توانند از سیاست \" قیاس به سه سال و halving به مدت ۲ سال بهره مند شوند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. SDO 0 is currently an incubator subproject (called Tuscany) under the Apache Software Foundation that is intended become the de facto standard of data model programming APIs for SOA development.
[ترجمه گوگل]SDO 0 در حال حاضر یک پروژه فرعی انکوباتور (به نام توسکانی) تحت بنیاد نرم‌افزار آپاچی است که در نظر گرفته شده است تا به استاندارد واقعی APIهای برنامه‌نویسی مدل داده برای توسعه SOA تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]SDO ۰ در حال حاضر یکی از پروژه های انکوباتور (به نام توسکانی)تحت بنیاد نرم افزاری آپاچی است که برای توسعه SOA به یک استاندارد بالفعل در برنامه نویسی مدل داده تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Their baby was so small she spent three weeks in an incubator before going home.
[ترجمه گوگل]نوزاد آنها آنقدر کوچک بود که سه هفته را قبل از رفتن به خانه در انکوباتور گذراند
[ترجمه ترگمان]بچه آن ها آنقدر کوچک بود که سه هفته قبل از رفتن به خانه یک ماشین جوجه کشی به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماشین جوجه کشی (اسم)
incubator

محل پرورش اطفال زودرس (اسم)
incubator

انگلیسی به انگلیسی

• apparatus which keeps eggs warm until they hatch; temperature-controlled apparatus in which sick or premature infants are kept; device in which bacteria are cultivated
an incubator is a piece of hospital equipment in which a sick or weak newborn baby is kept.

پیشنهاد کاربران

incubator: مرکز رشد
Accelerator نیز معادل شتابدهنده است.
1. دستگاه جوجه کشی.
دستگاهی که برای فراهم کردن شرایط مطلوب ( مانند دما و رطوبت ) برای رشد تخم های جوجه یا دیگر موجودات زنده در محیط کنترل شده استفاده می شود.
2. در کسب و کار: مرکز رشد/مرکز نوآوری
3. دستگاهی که نوزاد نارس در آن گذاشته می شود تا رشد کند.
🟪 I N C U B A T O R 🟪 نام/اسم
۱. ( در دانش پزشکی ) دستگاهی پزشکی که نوزادانی که پس از زاده شدن دچار تنگی نفس میشوند و یا ضعیف و بیمار هستند را می گذارند تا بهبود یابند.
۲. ( در کسب و کار ) سازمانی که به کسب و کارهای تازه کار کمک میکنند تا گسترش یابند.
...
[مشاهده متن کامل]

۳. دستگاهی که تخم ها را تا زمان شکسته شدن و زاده شدن پرندۀ نوزاد گرم نگه میدارد.
🟪 I N C U B A T E 🟪 فعل
۱. نشستن یک پرنده روی تخم برای گرم نگه داشتن آن تخم تا زمان زاده شدن پرندۀ نوزاد
۲. نگه داشتن چیزی در شرایط مناسب برای پیشرفت یک چیز

مرکز رشد کسب وکارهای نوپا
شتابدهنده
incubator ( زیست شناسی - میکرب شناسی )
واژه مصوب: گرم خانه 1
تعریف: اتاقکی که کشت ها را در دمای مشخص و برای مدت زمان معین در آن نگهداری می کنند
پیشران رشد
پناهگاه
پیشران
عامل محرک
از نظر علمی ( مرکزرشد )
دستگاه پرورش میکروارگانیسم ها
اتاقک نگهداری ، اتاقک رشد
محفظه نگهداری ، محفظه رشد
در کسب و کار: شتاب دهنده
دستگاهی که نوزادان زودتر ازموعد متولد شده را برای رشد کامل در آن میگذارند
دستگاهی که تخم پراکندگان را برای تکمیل فرایند باروری در آن میگذارند.
مرکز رشد : مرکزی که به رشد نهادهای تازه تاسیس شده کمک می کند
مرکز رشد
تسهیلات رشد کسب و کارهای نوپا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس