incrustation

/ˌɪnkrəˈsteɪʃn̩//ˌɪnkrʌˈsteɪʃn̩/

معنی: پوشش، پوسته، اندود، نمای مرمر
معانی دیگر: incrustment پوسته، قشر

جمله های نمونه

1. The little green cushions and incrustations occur not only in association with trees and rocks.
[ترجمه گوگل]بالشتک ها و لایه های کوچک سبز رنگ نه تنها در ارتباط با درختان و صخره ها ظاهر می شوند
[ترجمه ترگمان]بالش های کوچک سبز و incrustations نه تنها در ارتباط با درختان و صخره ها رخ می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. No incrustation in pipe inner wall the quality of water and low incrustation.
[ترجمه گوگل]عدم لایه برداری در دیواره داخلی لوله کیفیت آب و لایه برداری کم
[ترجمه ترگمان]هیچ incrustation در دیواره داخلی لوله کیفیت آب و incrustation کم را ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The walls were decorated by incrustation with marble.
[ترجمه گوگل]دیوارها با سنگ مرمر تزئین شده بودند
[ترجمه ترگمان]دیوارها با مرمر مرمر تزیین شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A new formulation for removal of incrustation on aluminium heater surface is proposed.
[ترجمه گوگل]یک فرمول جدید برای حذف لایه لایه روی سطح بخاری آلومینیومی پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]یک فرمولاسیون جدید برای حذف of روی سطح گرم کن آلومینیومی پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There are columns around the circumference of the Sanctuary, and various marble incrustations cover the inner walls.
[ترجمه گوگل]در اطراف محراب ستون‌هایی وجود دارد و سنگ‌پوش‌های مرمری مختلف دیوارهای داخلی را پوشانده است
[ترجمه ترگمان]ستون هایی در اطراف محیط پناه گاه وجود دارد و incrustations های مختلف مرمر، دیواره ای داخلی را پوشش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The key to improve the quality and the sales volume of air-pressure thermoses is to solve the problem of water containing incrustation scale.
[ترجمه گوگل]کلید بهبود کیفیت و حجم فروش قمقمه‌های فشار هوا، حل مشکل آب حاوی مقیاس لایه‌بندی است
[ترجمه ترگمان]کلید بهبود کیفیت و حجم فروش thermoses فشار هوا، حل مشکل آب حاوی مقیاس incrustation است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The temperature distribution of the tuyere as well as the influence of impurity and incrustation scale on the temperature field of the tuyere were investigated using numerical simulation method.
[ترجمه گوگل]توزیع دمای tuyere و همچنین تاثیر ناخالصی و مقیاس لایه‌بندی بر میدان دمایی tuyere با استفاده از روش شبیه‌سازی عددی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]توزیع دما of و نیز نفوذ ناخالصی و ناخالصی در میدان دمایی of با استفاده از روش شبیه سازی عددی مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The wall of the pipes thinner and thinner as intergranular corrosion occurred under the incrustation.
[ترجمه گوگل]دیواره لوله‌ها نازک‌تر و نازک‌تر می‌شود زیرا خوردگی بین دانه‌ای در زیر لایه‌گذاری رخ می‌دهد
[ترجمه ترگمان]دیواره لوله نازک تر و نازک تر از آن است که در زمان خوردگی intergranular رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The result indicates that the prevention and removal of incrustation is feasible by sound chemistry.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می‌دهد که پیشگیری و حذف لایه‌بندی با شیمی صدا امکان‌پذیر است
[ترجمه ترگمان]نتیجه نشان می دهد که پیش گیری و حذف of توسط شیمی صدا امکان پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The major lesions included dissolution of Nissl bodies, pyknosis, and incrustation of neuronal surface in the cerebral cortex, thalamus, hippocampus, cerebellum and spinal cord.
[ترجمه گوگل]ضایعات عمده شامل انحلال اجسام Nissl، پیکنوز، و لایه برداری سطح عصبی در قشر مغز، تالاموس، هیپوکامپ، مخچه و نخاع بود
[ترجمه ترگمان]ضایعه اصلی شامل انحلال بدن Nissl، pyknosis و incrustation سطح نورونی در قشر مخ، تالاموس، هیپوکامپ، مخچه و نخاع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A pigeon probably has his Huff Duff in that incrustation above his beak.
[ترجمه گوگل]یک کبوتر احتمالاً هاف داف خود را در آن پوسته بالای منقار خود دارد
[ترجمه ترگمان]احتمالا یک کبوتر در آن مرمر نمای بالای نوک زبانش، آبجوی huff دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوشش (اسم)
gear, roof, span, shield, cover, armature, coverage, envelopment, coating, covering, overlay, sconce, mantle, robe, capsule, theca, camouflage, capping, sheathing, casing, tunic, casement, incrustation, gaberdine, coverture, shroud, envelope, shale, integument, involucre, involucrum, revetment, roofing

پوسته (اسم)
case, scale, flake, cod, membrane, chaff, crust, cortex, incrustation, scurf, pellicle, patagium, shuck, testa

اندود (اسم)
coating, overlay, casing, plastering, incrustation

نمای مرمر (اسم)
incrustation

تخصصی

[عمران و معماری] رسوب گذاری
[زمین شناسی] رسوب گذاری

انگلیسی به انگلیسی

• crust; hard layer, hard coating; layer of decorative materials placed on a surface (as in precious stones)

پیشنهاد کاربران

بپرس