incrust

/ˌɪnˈkrəst//ˌɪnˈkrəst/

معنی: دارای پوشش سخت کردن، قشر تشکیل دادن، بر روی، با قشر و پوست پوشاندن
معانی دیگر: رجوع شود به: encrust

بررسی کلمه

( verb )
حالات: incrusts, incrusting, incrusted
مشتقات: incrustation (n.)
• : تعریف: variant of encrust.

مترادف ها

دارای پوشش سخت کردن (فعل)
incrust

قشر تشکیل دادن (فعل)
incrust

بر روی (فعل)
incrust

با قشر و پوست پوشاندن (فعل)
incrust

پیشنهاد کاربران

بپرس