incredulously


ازروی دیر باوری

جمله های نمونه

1. 'He's gone!'Viv echoed incredulously.
[ترجمه گوگل]"او رفت!" ویو با ناباوری اکو کرد
[ترجمه ترگمان]او رفته! ویو با ناباوری تکرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "Did you see that?" she asked incredulously.
[ترجمه شقایق] با ناباوری پرسید:�اون رو دیدی؟�
|
[ترجمه گوگل]"اون رو دیدی؟" او با ناباوری پرسید
[ترجمه ترگمان]اونو دیدی؟ با ناباوری پرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I kept incredulously ordering more drinks, in a doomed bid to stave off this conclusion.
[ترجمه گوگل]من با ناباوری به سفارش نوشیدنی های بیشتری ادامه دادم تا از این نتیجه گیری جلوگیری کنم
[ترجمه ترگمان]من با ناباوری به نوشیدنی بیشتری سفارش دادم تا این نتیجه گیری رو از بین ببرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He got up in his night-shirt and looked incredulously out at the twigs of the stately chestnut tree in front of the castle.
[ترجمه گوگل]با پیراهن شبش بلند شد و با ناباوری به شاخه های درخت شاه بلوط جلوی قلعه نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]او لباس شبش را پوشید و با ناباوری به شاخه های درخت شاه بلوط در جلوی قلعه نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The other looked at him incredulously.
[ترجمه گوگل]دیگری با ناباوری به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]دیگری با ناباوری به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. " Oho, " exclaimed George, incredulously, "I wonder what kind of houses they live in.
[ترجمه گوگل]جورج با ناباوری گفت: «اوهو، من تعجب می کنم که آنها در چه نوع خانه هایی زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]جورج با ناباوری گفت: \" اوه، تعجب می کنم که آن ها چه نوع خانه هایی زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Harry stared at her incredulously for a moment before going back to scanning the trees.
[ترجمه گوگل]هری قبل از اینکه به درختان نگاه کند، لحظه ای با ناباوری به او خیره شد
[ترجمه ترگمان]هری لحظه ای قبل از آن که به جستجو ادامه دهد با ناباوری به او خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "You told Pete?" Rachel said incredulously. "I can't believe it!".
[ترجمه گوگل]به پیت گفتی؟ راشل با ناباوری گفت: "باورم نمی شود!"
[ترجمه ترگمان]\" تو به پیت گفتی؟ ریچل با ناباوری گفت: \"باورم نمی شه!\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The soldier looked incredulously at the feisty child.
[ترجمه گوگل]سرباز با ناباوری به کودک پر جنب و جوش نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]سرباز با ناباوری به بچه عصبانی نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The woman looked up at her incredulously.
[ترجمه گوگل]زن با ناباوری به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]زن با ناباوری به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her host looked at her incredulously.
[ترجمه گوگل]میزبان با ناباوری به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]میزبان با ناباوری به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• disbelievingly, skeptically, doubtingly

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم cred
📌 این ریشه، معادل "believe" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "believe" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 credible: capable of being believed.
🔘 credibility: the quality that makes you believe something is true.
🔘 incredible: so extraordinary that you find it hard to believe.
🔘 incredulous: showing unwillingness to believe; not disposed to believe.
🔘 credulous: too ready to believe without sufficient evidence.
🔘 credulity: a tendency to believe things too easily.
🔘 credit: trust given when you believe in someone's reliability or ability.
🔘 accredit: to officially recognize as true, thereby affirming that you believe in it.
🔘 discredit: to cause others not to believe or trust someone or something.
🔘 credence: acceptance or belief in the truth of an idea.
🔘 credo: a statement of beliefs that you choose to believe and follow.
🔘 credential: a qualification that helps others believe in your competence.
🔘 creditable: worthy of being believed; deserving to be believed.

با ناباوری. ناباورانه
مثال:
"What?" she respond incredulously.
او با ناباوری پاسخ داد: چی؟
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : incredulity
✅️ صفت ( adjective ) : incredible / incredulous
✅️ قید ( adverb ) : incredibly / incredulously
با شک و تردید
ناباورانه، با ناباوری

بپرس