1. He felt a sense of incredulity, anger and pain at the accusation made against him.
[ترجمه گوگل]او نسبت به اتهاماتی که به او وارد شده بود احساس ناباوری، عصبانیت و درد می کرد
[ترجمه ترگمان]او احساس ناباوری، خشم و درد را در این تهمت بر ضد او احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The announcement has been met with incredulity.
[ترجمه گوگل]این اعلامیه با ناباوری مواجه شده است
[ترجمه ترگمان]این خبر با ناباوری مواجه شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Reagan's speech was met with incredulity in the US.
[ترجمه گوگل]سخنرانی ریگان در ایالات متحده با ناباوری مواجه شد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی ریگان در آمریکا با ناباوری مواجه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Workers expressed incredulity and anger at being laid off.
[ترجمه گوگل]کارگران نسبت به اخراج شدن ابراز ناباوری و عصبانیت کردند
[ترجمه ترگمان]کارگران اظهار ناباوری کرده اند و از اینکه اخراج شده اند ابراز خشم کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I watched from the sidelines with increasing incredulity.
[ترجمه گوگل]با ناباوری فزاینده ای از کناری تماشا می کردم
[ترجمه ترگمان]از گوشه و کنار، با ناباوری و ناباوری نگاهش می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Such an assertion today would be greeted with incredulity and disbelief.
[ترجمه گوگل]چنین ادعایی امروز با ناباوری و ناباوری مورد استقبال قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]امروز چنین ادعایی با ناباوری و ناباوری مواجه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. But incredulity it was that popped my eyes open and stopped my heart, swept away my slightest consciousness of pain.
[ترجمه گوگل]اما این ناباوری بود که چشمانم را باز کرد و قلبم را متوقف کرد و کوچکترین احساس درد مرا از بین برد
[ترجمه ترگمان]اما ناباوری این بود که چشمانم را باز کردم و قلبم را متوقف کردم، کوچک ترین آگاهی از درد را از خود دور کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. One turned on the taps, I understood with incredulity, to discover the level of the contents.
[ترجمه گوگل]یکی شیرها را باز کرد، با ناباوری فهمیدم تا سطح مطالب را کشف کنم
[ترجمه ترگمان]یکی روی شیرها چرخید و من با ناباوری فهمیدم که سطح محتوای آن را کشف کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Another reason is perhaps sheer incredulity that anyone can gain control over the systems of language and communication operating as a whole.
[ترجمه گوگل]دلیل دیگر، شاید ناباوری محض است که هر کسی میتواند کنترل سیستمهای زبان و ارتباطات را بهطور کلی به دست آورد
[ترجمه ترگمان]دلیل دیگر احتمالا ناباوری محض است که هر کس می تواند کنترل سیستم های زبان و ارتباط را به عنوان یک کل به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Tipper gazed with incredulity at Leslie and Studd.
[ترجمه گوگل]تیپر با ناباوری به لزلی و استاد خیره شد
[ترجمه ترگمان]tipper با ناباوری به لزلی و Studd خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A generalized exclamation of contempt, anger, incredulity, etc.
[ترجمه گوگل]یک تعجب عمومی از تحقیر، عصبانیت، ناباوری و غیره
[ترجمه ترگمان]فریادی عمومی از تحقیر، عصبانیت، ناباوری و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. And Morrel dropped his head with disdainful incredulity.
[ترجمه گوگل]و مورل با ناباوری تحقیرآمیز سرش را پایین انداخت
[ترجمه ترگمان]مو رل با کمال تعجب سر خود را پایین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. When she told her family she was gay, they reacted with a mixture of shock and incredulity.
[ترجمه گوگل]وقتی او به خانوادهاش گفت که همجنسگرا است، آنها با ترکیبی از شوک و ناباوری واکنش نشان دادند
[ترجمه ترگمان]وقتی به خانواده اش گفت که همجنس باز است، آن ها با مخلوطی از شوک و ناباوری عکس العمل نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The girls at the depot watched the development of this incongruous relationship with incredulity.
[ترجمه گوگل]دختران در انبار با ناباوری توسعه این رابطه نامتجانس را تماشا کردند
[ترجمه ترگمان]دخترانی که در ایستگاه راه آهن ایستاده بودند، این رابطه ناسازگار را با ناباوری تماشا می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It did, on occasions, meet with approval, but, largely, within the underground with incredulity.
[ترجمه گوگل]در مواقعی با تأیید مواجه میشد، اما عمدتاً در داخل زیرزمینی با ناباوری مواجه میشد
[ترجمه ترگمان]در مواقع خاص، با تایید، اما تا حد زیادی در درون زمین با ناباوری ملاقات می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید