increasing


روانشناسى : فزاینده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: growing in number or amount.

- An increasing number of people are unemployed.
[ترجمه مهدیار] تعداد فزاینده ای از مردم، بیکار هستند.
|
[ترجمه مرجان توانایی] تعداد افراد بیکار در حال افزایش پیدا کردن هست
|
[ترجمه گوگل] تعداد فزاینده ای از مردم بیکار هستند
[ترجمه ترگمان] تعداد روزافزونی از مردم بی کار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the increasing flow of refugees into the country
ورود فزاینده ی پناهندگان به کشور

2. the increasing instability of the government
تزلزل روزافزون دولت

3. the increasing store of information
فراوانی روز افزون اطلاعات

4. the strikers' increasing violence
خشونت فزاینده ی اعتصاب کنندگان

5. prices keep on increasing
قیمت ها رو به افزایش است.

6. they are steadily increasing the usage of the country's highways
دارند مرتبا استفاده از جاده های کشور را بیشتر می کنند.

7. earthquakes appear to be increasing in frequency
ظاهرا تعداد زلزله ها رو به تزاید است.

8. grade schools cannot cope with the increasing numbers of students
دبستان ها نمی توانند جوابگوی شمار فزاینده ی دانش آموزان باشند.

9. the entries for that month revealed his increasing anxiety
یادداشت های آن ماه حاکی از دلهره ی فزاینده ی او بود.

10. the strike frustrated the government's efforts toward increasing production
اعتصاب،کوشش های دولت در زیاد کردن تولید را بی اثر کرد.

11. their determination melted in the face of increasing dangers
خطرات فزاینده تصمیم آنها را متزلزل کرد.

12. they can only retrieve the situation by increasing production
آنها فقط با اضافه کردن تولید می توانند وضع را سروسامان بدهند.

13. A declining workforce has to provide for an increasing number of retired people.
[ترجمه گوگل]نیروی کار رو به کاهش باید تعداد فزاینده ای از افراد بازنشسته را تامین کند
[ترجمه ترگمان]نیروی کار رو به کاهش باید شمار رو به افزایشی از افراد بازنشسته را فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Many firms are concentrating on increasing their markets overseas.
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت ها بر افزایش بازارهای خود در خارج از کشور متمرکز هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت ها بر افزایش بازارهای خود در خارج از کشور تمرکز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There appears to be increasing support for the leadership to take a more aggressive stance.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد حمایت فزاینده ای از رهبری برای اتخاذ موضع تهاجمی تر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد حمایت فزاینده ای از رهبری برای اتخاذ موضع تهاجمی تری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Food production is still increasing faster than demand.
[ترجمه گوگل]تولید مواد غذایی هنوز سریعتر از تقاضا در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]تولید مواد غذایی هنوز هم بیشتر از تقاضا رو به افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. An increasing number of students are registering for degree courses each year.
[ترجمه گوگل]هر ساله تعداد فزاینده ای از دانشجویان برای دوره های تحصیلی ثبت نام می کنند
[ترجمه ترگمان]تعداد رو به افزایشی از دانش آموزان در هر سال ثبت نام می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Both drinking and smoking among young people are increasing to an alarming extent.
[ترجمه گوگل]هم مصرف الکل و هم استعمال دخانیات در بین جوانان به میزان نگران کننده ای در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]هم نوشیدن و هم سیگار کشیدن در میان جوانان به میزان هشدار دهنده ای در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[فوتبال] افزاینده
[ریاضیات] فزاینده، افزایشی، صعودی

انگلیسی به انگلیسی

• becoming greater, expanding, growing
enlarging, expanding, growing

پیشنهاد کاربران

افزایشی، رو به افزایش
مثال: There has been an increasing demand for organic food.
تقاضای غذاهای ارگانیک رو به افزایش است.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
اسم ( noun ) : increase
فعل ( verb ) : increase
صفت ( adjective ) : increasing
قید ( adverb ) :increasingly
فراوان
mounting
rising در حال افزایش بودن
افزایش
متزاید
صعودی
فزاینده
درحال افزایش

روز افزون
روزافزون، هرچه بیشتر
رو به رشد
روبه تزاید، روبه افزایش
افزایش یافتن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس