increased

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: greater in number, degree, or amount than before.

- Regular exercise results in increased stamina and strength.
[ترجمه امیر آروین زارع] ورزش منظم موجب افزایش توان بدنی وقدرت می شود
|
[ترجمه گوگل] ورزش منظم منجر به افزایش استقامت و قدرت می شود
[ترجمه ترگمان] ورزش منظم باعث افزایش توان و استقامت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. increased knowledge inclines one to further reading
دانش فزاینده انسان را متمایل به مطالعه ی بیشتر می کند.

2. he increased his wealth
او بر دارایی خود افزود.

3. bitter defeats increased his wisdom
ناکامی های تلخ عقل او را بیشتر کرد.

4. her honesty increased her political stature
صداقت او ارج سیاسی او را افزایش داد.

5. immigration has increased
شمار کوچندگان زیاد شده است.

6. murder has increased to an alarming degree
آدم کشی به حد نگران کننده ای زیاد شده است.

7. prices have increased and incomes have decreased
قیمت ها بالا رفته اند و درآمدها پایین آمده اند.

8. their intimacy increased and they decided to get married
صمیمیت آنها زیادتر شد و تصمیم به زناشویی گرفتند.

9. unemployment has increased
بیکاری زیاد شده است.

10. her recent win increased her self-confidence
برد اخیر او اعتماد به نفس وی را زیادتر کرد.

11. his income has increased eightfold
درآمد او هشت برابر شده است.

12. his repeated questions increased my confusion
پرسش های مکرر او سردرگمی مرا بیشتر کرد.

13. our income has increased ninefold
درآمد ما نه برابر شده است.

14. steel production has increased
تولید پولاد زیاد شده است.

15. his escape from jail increased his notoriety
فرار او از زندان بدنامی او را شدیدتر کرد.

16. the president's popularity has increased
محبوبیت رییس جمهور بیشتر شده است.

17. the tempo of production increased
آهنگ تولید سریعتر شد.

18. your salary will be increased with effect from tir
از تیرماه،حقوق شما زیاد خواهد شد.

19. a bank that has recently increased its liquidity
بانکی که اخیرا نقدینگی خود را زیاد کرده است

20. newspapers record that inflation has increased
روزنامه ها می نویسند که تورم افزایش یافته است.

21. the tonic air of towchal increased my appetite
هوای فرح بخش توچال اشتهای مرا زیاد کرد.

22. floor traffic in our stores has increased
رفت و آمد در صحن فروشگاه های ما زیادتر شده است.

23. the number of the unemployed has increased
شمار بیکاران زیاد شده است.

24. the factory's work force has to be increased
باید بر شمار کارگران کارخانه افزوده شود.

25. when i saw his face my wonder increased
وقتی که صورت او را دیدم شگفتی من بیشتر شد.

26. The frequency of Kara's phone calls increased rapidly.
[ترجمه گوگل]تعداد تماس های تلفنی کارا به سرعت افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]فرکانس تماس های تلفنی Kara به سرعت افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Increased supplies are needed to meet the level of demand.
[ترجمه گوگل]برای پاسخگویی به سطح تقاضا، نیاز به افزایش عرضه است
[ترجمه ترگمان]افزایش تدارکات برای برآورده کردن سطح تقاضا مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. She's had an increased workload this year.
[ترجمه گوگل]او امسال حجم کاری بیشتری داشته است
[ترجمه ترگمان]امسال زیاد پیشرفت کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Environmental awareness has increased over the years.
[ترجمه گوگل]آگاهی زیست محیطی در طول سال ها افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]آگاهی از محیط زیست در طول سالیان افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Trade between the two countries has increased.
[ترجمه گوگل]تجارت بین دو کشور افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]تجارت بین دو کشور افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• enlarged, added to; raised, heightened, intensified; multiplied

پیشنهاد کاربران

افزایش یافته
مثال: The price of goods has increased.
قیمت کالاها افزایش یافته است.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
روزافزون
فزونی یافته
فزاینده
مستزاد. [ م ُ ت َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از استزادة. زیادکرده شده . ( منتهی الارب ) . افزون شده . زیادشده . رجوع به افزون و استزادة شود :
مر ترا ای هم به دعوی مستزاد
این بدستت از جهاد و اعتقاد.
مولوی ( مثنوی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نکته ای زان شرح گوید اوستاد
تا شناسی علم او را مستزاد.
مولوی ( مثنوی ) .
|| ( اصطلاح ادبی ) قصیده یا قطعه یا رباعی و جز آن که در دنبال هر مصراعی از آن مصراعی به وزن کوتاهتر به قافیه ٔ همان مصراع آرند. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . نوعی از شعر که در آخر هر مصرع کلمه ای زیاده از وزن آورند. ( از غیاث ) ( آنندراج ) . کلامی است که زیاده کرده شود در آخر بیت یا آخر هر مصراع آن ، و شرط است رعایت قافیه در مستزاد و ربط آن به حسب معنی به کلام منظوم در سیاق و سباق اما بیت باید که بی فقره ٔ مستزاد در نفس خویش تمام باشد چنانچه اگر مستزاد باشد یا نباشد معنی بیت موقوف بر آن نباشد.
مثال آنچه مستزاد بعد از بیتی واقعشود:
رفتم به طبیب و گفتمش بیمارم
از اول شب تا به سحر بیدارم
درمانم چیست ؟
نبضم چو طبیب دید گفت از سر لطف
جز عشق نداری مرضی پندارم
معشوق تو کیست ؟
مثال آنچه مستزاد در آخر هر مصراع زیاد کرده شود:
یک چند پی زینت و زیور گشتیم
در عهد شباب
یک چند پی کاغذ و دفتر گشتیم
خواندیم کتاب
چون واقف از این جهان ابتر گشتیم
نقشیست بر آب
دست از همه شستیم و قلندر گشتیم
ما را دریاب .
و این طریق متقدمان است ، اما امیرخسرو تصرفی لطیف کرده و ابیات را موقوف گردانیده و مستزاد را حامل ساخته . مثال هر دو یک رباعی بقلم آمد و مصراع چهارم حامل و موقوف است :
شاهی که به دور دولتش در طربم
چون من همه کس
از بهر دوامش به دعا روز و شبم
در جمله نفس
هر چند که شاه شهر می بخشد زر
در گاه سخا
من بنده بتفویض ز شه می طلبم
یک ذره و بس .
کذا فی مجمعالصنایع و جامعالصنایع. مثال مستزاد بعد از بیتی که بی فقره ٔ مستزاد درست نیست ، هم از امیرخسرو:
تا خط معنبر ز رخت بیرون جست
از باده ٔ اشک خویش هر عاشق مست
رخ گلگون کرد
در جوی جمال تو مگر آب نماند
کان سبزه که زیر آب بودی پیوست
سر بیرون کرد.
و بعضی از متأخرین دو فقره مستزاد زیاد کرده اند و آن لطفی دیگر پیدا کرده . مثال آن در سه بیت بنظر آمده :
آن کیست که تقریر کند حال گدا را
در حضرت شاهی ، با عزت و جاهی
از نغمه ٔ بلبل چه خبر باد صبا را
از ناله و آهی ، هر شام و پگاهی
هر چند نیم لایق درگاه سلاطین
نومید نیم نیز، از طالع خویشم
شاهان چه عجب گر بنوازند گدا را
گاهی به نگاهی ، در سالی و ماهی
زاری و زر و زور بود مایه ٔ عاشق
یا رحم ز معشوق ، یا یاری طالع
نه زور مرا نه زر و نه رحم شما را
بس حال تباهی ، پامال چو کاهی .
( از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 613 و 614 ) .
ظاهراً مستزاد مسعودسعد ( دیوان ص 561 ) در این نوع شعر کیفیتی خاص و قدمتی دارد، بیتی چند از آن چنین است :
ای کامگارسلطان انصاف تو به کیهان
گشته عیان
مسعود شهریاری خورشید نامداری
اندر جهان
ای اوج چرخ جایت گیتی ز روی و رایت
چون بوستان
چون تیغ آسمانگون گرددبه خوردن خون
همداستان
باشد به دستت اندر از گل بسی سبکتر
گرز گران . . .

بیشتر شده ، افزایش یافته !
افزایش یافتن، زیاد شدن
روبه رشد_
زیاد
افزایشی. فزاینده
افزایشی
increased with = به اضافه, به علاوه، علاوه بر، مزید بر
افزایش یافتن
افزایش یافته
go to be better
روز افزون ، روبه رشد، فزاینده
مضاعف، بیشتر از پیش
دو چندان شده
افزایش یافت

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس