incorruptible

/ˌɪnkəˈrʌptəbl̩//ˌɪnkəˈrʌptəbl̩/

معنی: فاسد نشدنی، فاسد نشده، فساد نا پذیر، منحرف نشدنی
معانی دیگر: فاسد نشدنی (به ویژه از نظر اخلاقی)، تطمیع نشدنی، تباهی ناپذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: incorruptibly (adv.), incorruptibility (n.)
(1) تعریف: having unshakable moral strength.
متضاد: corruptible, venal

(2) تعریف: not subject to decay or disintegration.
متضاد: corruptible, perishable

جمله های نمونه

1. Most politicians genuinely believe they are incorruptible.
[ترجمه گوگل]اکثر سیاستمداران واقعاً معتقدند که فساد ناپذیر هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سیاستمداران صادقانه معتقدند که آن ها فساد ناپذیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Bribery won't work with him. He's incorruptible.
[ترجمه گوگل]رشوه با او کار نمی کند او فساد ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]رشوه با او کار نخواهد کرد او فساد ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was a sound businessman, totally reliable and incorruptible.
[ترجمه گوگل]او یک تاجر خوب، کاملا قابل اعتماد و فساد ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]او یک تاجر صدا، کاملا قابل اعتماد و فساد ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A good judge must be incorruptible.
[ترجمه گوگل]یک قاضی خوب باید فساد ناپذیر باشد
[ترجمه ترگمان]یک قاضی خوب باید فساد ناپذیر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is generally counted as incorruptible good official of the law.
[ترجمه گوگل]او به طور کلی به عنوان یک مقام خوب فساد ناپذیر قانون محسوب می شود
[ترجمه ترگمان]او به طور کلی به عنوان یک مقام عالی فاسد قانون شمرده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To his supporters, Rawlings remains an incorruptible savior and pragmatist who kept the country from plunging into chaos.
[ترجمه گوگل]برای حامیانش، رالینگ یک ناجی فساد ناپذیر و عملگرا باقی می ماند که کشور را از فرو رفتن در هرج و مرج باز داشت
[ترجمه ترگمان]در نظر حامیانش، راولینگز، یک نجات دهنده فاسد و عملگرا است که کشور را از غرق شدن در هرج و مرج نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gold was precious because it was incorruptible.
[ترجمه گوگل]طلا گرانبها بود زیرا فاسد نشدنی بود
[ترجمه ترگمان]طلا ارزشمند بود چون فساد ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mohan Singh ji, a union boss, incorruptible and deeply committed to political reform.
[ترجمه گوگل]موهان سینگ جی، رئیس اتحادیه، فساد ناپذیر و عمیقا متعهد به اصلاحات سیاسی
[ترجمه ترگمان]Mohan سینگ ji، رئیس اتحادیه، فساد ناپذیر و عمیقا متعهد به اصلاحات سیاسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Public servants should be incorruptible.
[ترجمه گوگل]کارمندان دولت باید فساد ناپذیر باشند
[ترجمه ترگمان]خدمتکاران عمومی نباید فساد ناپذیر باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Costner is believable in the role of the incorruptible defense lawyer.
[ترجمه گوگل]کاستنر در نقش وکیل مدافع فساد ناپذیر قابل باور است
[ترجمه ترگمان]کوین کاستنر در نقش یک وکیل مدافعان فاسد باورکردنی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Judges should be incorruptible.
[ترجمه گوگل]قضات باید فساد ناپذیر باشند
[ترجمه ترگمان]قضاوت باید فاسد نشدنی باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is a impartial and incorruptible law-officer. judge.
[ترجمه گوگل]او یک افسر قانون بی طرف و فساد ناپذیر است قضاوت کنید
[ترجمه ترگمان]او یک افسر بی طرف و incorruptible است داوری کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Unto an inheritance incorruptible and undefiled and that can not fade, reserved in heaven for you.
[ترجمه گوگل]به میراثی فساد ناپذیر و بی آلایش که محو نمی شود و در بهشت ​​برای شما محفوظ است
[ترجمه ترگمان]خود به یک ارث فاسد نشدنی و پاک و این که نمی تواند محو شود و در آسمان به خاطر تو حفظ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Incorruptible, and just officials will surely be supported by the common people.
[ترجمه گوگل]مسئولان فاسد و عادل مطمئناً مورد حمایت مردم عادی خواهند بود
[ترجمه ترگمان]Incorruptible، و تنها مقامات از سوی مردم عادی پشتیبانی خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فاسد نشدنی (صفت)
imperishable, incorruptible, indecomposable

فاسد نشده (صفت)
incorruptible, incorrupt

فساد ناپذیر (صفت)
incorruptible, indecomposable

منحرف نشدنی (صفت)
incorruptible

انگلیسی به انگلیسی

• impossible to pervert; unsusceptible to decay; blameless, innocent, pure
someone who is incorruptible cannot be bribed or persuaded to do things that they should not do.

پیشنهاد کاربران

صادق و قابل اعتماد
دکتر مصدق نمونه عینی این ویژگی بود.
روحش شاد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : incorruptibility
✅️ صفت ( adjective ) : incorruptible
✅️ قید ( adverb ) : _
فساد ناپذیر ، فاسد نشدنی
تطمیع ناپذیر

بپرس