1. an incorrigible criminal
تبهکار اصلاح نشدنی
2. this child is incorrigible
این بچه آدم شدنی نیست.
3. "Sue, you are incorrigible!" he said.
[ترجمه گوگل]"سو، تو اصلاح ناپذیری!" او گفت
[ترجمه ترگمان]سو، تو اصلاح ناپذیر! او گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Because he was an incorrigible criminal, he was sentenced to life imprisonment.
[ترجمه گوگل]چون جنایتکار اصلاح ناپذیری بود به حبس ابد محکوم شد
[ترجمه ترگمان]چون او یک مجرم اصلاح ناپذیر بود، به حبس ابد محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Her husband is an incorrigible flirt.
[ترجمه گوگل]شوهرش یک عشوه گر اصلاح ناپذیر است
[ترجمه ترگمان]شوهرش یک لاس اصلاح ناپذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Peter, you are an incorrigible flirt!
[ترجمه گوگل]پیتر، تو یک لاس زدن اصلاح ناپذیری!
[ترجمه ترگمان]پیتر تو یک لاس اصلاح ناپذیر!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Gamblers are incorrigible optimists.
[ترجمه گوگل]قماربازان خوش بینانی اصلاح ناپذیر هستند
[ترجمه ترگمان]Gamblers خوش بینان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He was an incorrigible liar too.
[ترجمه گوگل]او هم یک دروغگوی اصلاح ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]او نیز یک دروغگوی اصلاح ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. To the adults of the town, he was incorrigible.
[ترجمه گوگل]برای بزرگترهای شهر، او اصلاح ناپذیر بود
[ترجمه ترگمان]برای بزرگ ترها این شهر، این مرد اصلاح ناپذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He has an incorrigible fondness for persons of low birth and spends most of the day with them.
[ترجمه گوگل]او علاقه ای غیرقابل اصلاح به افراد کم سن دارد و بیشتر روز را با آنها می گذراند
[ترجمه ترگمان]او علاقه incorrigible نسبت به افراد تولد پایین دارد و بیشتر اوقات را با آن ها می گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Then she said I was incorrigible, and I said that was a compliment.
[ترجمه گوگل]بعد او گفت من اصلاح ناپذیرم و من گفتم این یک تعریف بود
[ترجمه ترگمان]بعد گفت که من اصلاح ناپذیر است و من گفتم که این یک تعریف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. And even Cotton Fitzsimmons, an incorrigible optimist by nature, seemed to buy into that at least a little bit.
[ترجمه گوگل]و حتی کاتن فیتزسیمونز که ذاتاً یک خوشبین غیرقابل اصلاح بود، به نظر می رسید که حداقل کمی به آن علاقه داشته باشد
[ترجمه ترگمان]و حتی کاتن Fitzsimmons، یک اصلاح ناپذیر که طبیعتا خوش بین بود، به نظر می رسید که دست کم کمی آن را بخرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She's an incorrigible flirt!
[ترجمه گوگل]او یک لاس زدن اصلاح ناپذیر است!
[ترجمه ترگمان]این یک لاس اصلاح ناپذیر است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The corrupt elements who absolutely incorrigible party and the government can not escape a severe trial.
[ترجمه گوگل]عناصر فاسدی که حزب و دولت کاملا اصلاح ناپذیر هستند نمی توانند از محاکمه سخت فرار کنند
[ترجمه ترگمان]عناصر فاسد که کاملا اصلاح ناپذیر هستند و دولت نمی تواند از یک محاکمه شدید فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. In truth, I found myself incorrigible with respect to order.
[ترجمه گوگل]در حقیقت، من خودم را از نظر نظم اصلاح ناپذیر دیدم
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، من خود را با احترام و احترام یافتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید