incorrect

/ˌɪnkəˈrekt//ˌɪnkəˈrekt/

معنی: غلط، نا درست، نا صحیح، ناجور، ناراست، ناقص، غیر دقیق، غیر صحیح، غلط دار، تصحیح نشده
معانی دیگر: اشتباه، نامناسب، نابجا، نابرازنده، ناشایسته، معیوب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: incorrectly (adv.), incorrectness (n.)
(1) تعریف: factually wrong.
متضاد: correct, right
مشابه: erroneous, false, mistaken, wrong

- an incorrect response on a test
[ترجمه گوگل] پاسخ نادرست در آزمون
[ترجمه ترگمان] پاسخ نادرست به آزمایش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not in keeping with proper style or manners; unsuitable.

(3) تعریف: not completely accurate; inexact.
متضاد: correct
مشابه: erroneous, inaccurate

- an incorrect version
[ترجمه گوگل] یک نسخه نادرست
[ترجمه ترگمان] نسخه نادرست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. incorrect behavior
رفتار ناشایست

2. it is incorrect to address the president by his first name
صدا زدن رییس جمهور با اسم اول او مناسبت ندارد.

3. your answer is incorrect
پاسخ شما درست نیست.

4. most of your sentences are incorrect
اکثر جملات شما غلط هستند.

5. Incorrect choice of words leads to ambiguity for the reader.
[ترجمه گوگل]انتخاب نادرست کلمات باعث ابهام خواننده می شود
[ترجمه ترگمان]انتخاب نادرست کلمات منجر به ابهام برای خواننده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gershwin's lyrics would today probably be deemed politically incorrect.
[ترجمه گوگل]اشعار گرشوین امروز احتمالاً از نظر سیاسی نادرست تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]اشعار Gershwin احتمالا از نظر سیاسی نادرست تلقی خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The information you gave us was incorrect.
[ترجمه گوگل]اطلاعاتی که به ما دادید نادرست بود
[ترجمه ترگمان]اطلاعاتی که به ما دادید اشتباه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Her objection to/against the plan is based on incorrect facts.
[ترجمه گوگل]اعتراض او به/علیه این طرح بر اساس حقایق نادرست است
[ترجمه ترگمان]مخالفت او با \/ بر علیه این برنامه براساس حقایق نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Such a view is incorrect, to say the least.
[ترجمه گوگل]چنین دیدگاهی حداقل نادرست است
[ترجمه ترگمان]این دیدگاه نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Your pronunciation is incorrect.
[ترجمه گوگل]تلفظ شما نادرست است
[ترجمه ترگمان]تلفظ شما نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Such a view rests on a number of incorrect assumptions.
[ترجمه گوگل]چنین دیدگاهی بر چند فرض نادرست استوار است
[ترجمه ترگمان]چنین دیدگاهی بر روی تعدادی از مفروضات غلط استوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It turned out that our calculations were incorrect.
[ترجمه گوگل]معلوم شد که محاسبات ما اشتباه بوده است
[ترجمه ترگمان]معلوم شد که محاسبات ما اشتباه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His version of what happened is incorrect.
[ترجمه گوگل]روایت او از آنچه اتفاق افتاده نادرست است
[ترجمه ترگمان]نسخه او از آنچه اتفاق افتاد نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It would be incorrect of me to comment.
[ترجمه گوگل]نظر من نادرست است
[ترجمه ترگمان]برای من اشتباه است که نظر بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It's incorrect to address people by their first names at these formal events.
[ترجمه گوگل]خطاب به نام افراد در این مراسم رسمی نادرست است
[ترجمه ترگمان]این نادرست است که مردم را با اولین نام خود در این رویداده ای رسمی خطاب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A dictionary helps one to distinguish correct and incorrect usages.
[ترجمه گوگل]فرهنگ لغت به فرد کمک می کند تا کاربردهای صحیح و نادرست را تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]یک فرهنگ لغت به فرد کمک می کند تا عادات صحیح و نادرست را تشخیص دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غلط (صفت)
amiss, foul, false, awry, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, peccant, phony, phoney, fallacious

نا درست (صفت)
amiss, foul, false, vicious, dishonest, spurious, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, unfair, crooked, jackleg, impure, phony, phoney, sinister, inconsequent, inconsecutive, untrue, imprecise, inexact, trumped-up

ناصحیح (صفت)
bad, wrong, incorrect, unsound, unjust, wrongful, peccant

ناجور (صفت)
incompatible, dissonant, inept, foreign, incorrect, inappropriate, dissimilar, uneven, piebald, squally, sorry, cockeyed, inconvenient, disparate, inconsistent, misfit, heterogeneous, unfit, ill-sorted, inapplicable, inconsonant

ناراست (صفت)
incorrect, crooked

ناقص (صفت)
rudimentary, malformed, incorrect, faulty, defective, fragmentary, mutilate, half-baked, imperfect, incomplete, sketchy, skimpy, half, imperfective, manque, roughcast

غیر دقیق (صفت)
incorrect, imprecise

غیر صحیح (صفت)
wrong, incorrect

غلط دار (صفت)
incorrect

تصحیح نشده (صفت)
incorrect

انگلیسی به انگلیسی

• wrong, erroneous; imprecise; unseemly, improper
something that is incorrect is wrong or untrue.

پیشنهاد کاربران

Prefix ( in ) correct
mistaken belief/idea/impression/view etc
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : incorrectness
✅️ صفت ( adjective ) : incorrect
✅️ قید ( adverb ) : incorrectly
incorrect ( adj ) = fallacious ( adj )
به معناهای : غلط، اشتباه، نادرست
اشتباه
نادرست
Sorry the command you have entered is incorrect

بپرس