incontinently


ناپرهیزگارانه، بدون مسک نفس، ازروی بی عفتی

جمله های نمونه

1. Words gushed out incontinently: a gabble, of which, alas, it was only too easy to make sense.
[ترجمه گوگل]کلمات به طور بی اختیاری فوران می کردند: یک غوغا که، افسوس، درک آن بسیار آسان بود
[ترجمه ترگمان]کلمه ها طوری شده بود که نمی توانستم سرم را بلند کنم و سرم را بلند کنم؛ ولی افسوس که خیلی آسان بود که با عقل جور در بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Monochrome television machine Most avoid leaves incontinently repeatedly, close.
[ترجمه گوگل]دستگاه تلویزیون تک رنگ اکثراً از برگهای بی اختیار به طور مکرر اجتناب می کنند، بسته می شوند
[ترجمه ترگمان]ماشین تلویزیون تک رنگ اغلب از برگ ها به طور مکرر و به طور مکرر و نزدیک اجتناب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Roderigo . I will incontinently drown myself.
[ترجمه گوگل]رودریگو بی اختیار خودم را غرق خواهم کرد
[ترجمه ترگمان] \"Roderigo\" نمی تونم خودمو غرق کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Monochrome television machine Most avoid leaves incontinently repeatedly, close. Because every leave, line of picture tube lamp with respect to overheat, can quicken its ageing.
[ترجمه گوگل]دستگاه تلویزیون تک رنگ اکثراً از برگهای بی اختیار به طور مکرر اجتناب می کنند، بسته می شوند از آنجا که هر برگ، خط لامپ لوله تصویر با توجه به گرمای بیش از حد، می تواند پیری آن را تسریع کند
[ترجمه ترگمان]ماشین تلویزیون تک رنگ اغلب از برگ ها به طور مکرر و به طور مکرر و نزدیک اجتناب می کند از آنجا که هر ترک، خط لوله تصویر با احترام به بیش از حد گرم، می تواند سالمندی را تسریع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Here might always be seen the British tar and the foreign tar, as incontinently drunk as these noble mariners could desire to be.
[ترجمه گوگل]در اینجا همیشه می‌توان تار بریتانیایی و تار خارجی را دید، چنانکه این دریانوردان نجیب می‌خواستند مست شوند
[ترجمه ترگمان]در اینجا همیشه ممکن بود از قطران بریتانیا و قیر خارجی دیده شود، و به همان اندازه که این دریانوردان بزرگوار میل دارند در آنجا باشند، به هیچ وجه میل نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Accordingly, in spring should right amount eat some of gentle food, absolutely cannot eat incontinently .
[ترجمه گوگل]بر این اساس، در فصل بهار باید مقدار مناسبی از غذای ملایم مصرف شود، مطلقاً نمی توان بی اختیار غذا خورد
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، در بهار باید مقداری از غذای نجیب را بخورید و مطلقا قادر به خوردن نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• without restraint, without self-control

پیشنهاد کاربران

بپرس