incontestable

/ˌɪnkənˈtestəbl̩//ˌɪnkənˈtestəbl̩/

معنی: محقق، بی چون و چرا، غیر قابل بحی
معانی دیگر: بدون شک و تردید، غیرقابل بحث، مسلم، اعتراض ناپذیر، غیرقابل بحک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: incontestably (adv.), incontestability (n.)
• : تعریف: not subject to dispute or questioning.
متضاد: contestable, questionable
مشابه: certain, decisive, impregnable, plain

- an incontestable fact
[ترجمه گوگل] یک واقعیت غیرقابل انکار
[ترجمه ترگمان] در واقع، یک حقیقت بی چون و چرا،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- an incontestable conclusion
[ترجمه گوگل] یک نتیجه غیرقابل انکار
[ترجمه ترگمان] یک نتیجه گیری بی چون و چرا،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an incontestable victory in the elections
پیروزی مسلم در انتخابات

2. There is now incontestable evidence that the killings did take place.
[ترجمه گوگل]اکنون شواهد غیرقابل انکاری وجود دارد که این قتل ها واقعاً انجام شده است
[ترجمه ترگمان]اکنون شواهد روشنی وجود دارد مبنی بر این که این قتل ها صورت گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We had incontestable proof of her innocence.
[ترجمه گوگل]ما مدرک غیرقابل انکاری دال بر بی گناهی او داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما دلیل روشنی برای بی گناهی او نداشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His claim to the land is incontestable.
[ترجمه گوگل]ادعای او در مورد زمین غیرقابل انکار است
[ترجمه ترگمان]ادعای او در مورد زمین غیرقابل انکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many investigations involve cases where the evidence is incontestable.
[ترجمه گوگل]بسیاری از تحقیقات شامل مواردی است که شواهد غیرقابل انکار هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از تحقیقات شامل مواردی هستند که شواهد در آن ها غیرقابل انکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Incontestable clause astrict the insurer's right based on strict obligations to disclose, to protect the policy holder's legitimate interests based on expectation and trust.
[ترجمه گوگل]بند غیرقابل انکار حق بیمه گذار را بر اساس تعهدات دقیق برای افشا، برای حفاظت از منافع قانونی دارنده بیمه نامه بر اساس انتظار و اعتماد محدود می کند
[ترجمه ترگمان]شرط incontestable حق بیمه گر را براساس تعهدات شدید برای افشای، حفظ منافع قانونی نگهدارنده مبتنی بر انتظارات و اعتماد تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is incontestable that the patent technology implementation and industrialization are low here in China.
[ترجمه گوگل]این غیرقابل انکار است که پیاده سازی و صنعتی سازی فناوری ثبت اختراع در اینجا در چین پایین است
[ترجمه ترگمان]واضح است که پیاده سازی فن آوری ثبت اختراع و صنعتی سازی در اینجا در چین کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The proof was incontestable – he had no choice but to admit defeat and plead guilty.
[ترجمه گوگل]اثبات غیرقابل انکار بود - او چاره ای جز قبول شکست و اعتراف به گناه نداشت
[ترجمه ترگمان]این مدرک غیرقابل بحث بود - هیچ انتخابی جز اعتراف به شکست و التماس کردن نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But, when the times comes, his proposers look as if they will have an incontestable piece of evidence.
[ترجمه گوگل]اما وقتی زمانش فرا می رسد، پیشنهاد دهندگان او به نظر می رسد که مدرکی غیرقابل انکار خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]اما، وقتی زمان فرا برسد، proposers به نظر می رسد که شاهد یک مدرک غیرقابل انکار از مدارک باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He rather hoped she would complain so he could point out that incontestable fact.
[ترجمه گوگل]او بیشتر امیدوار بود که او شکایت کند تا بتواند به این واقعیت غیرقابل انکار اشاره کند
[ترجمه ترگمان]او امیدوار بود که او از این موضوع شکایت کند تا بتواند این حقیقت بی چون و چرا را به خود جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Cultural studies also underestimate the importance of racism which is an incontestable fact in the lives of many black people.
[ترجمه گوگل]مطالعات فرهنگی همچنین اهمیت نژادپرستی را که یک واقعیت غیرقابل انکار در زندگی بسیاری از سیاه پوستان است، دست کم می گیرند
[ترجمه ترگمان]مطالعات فرهنگی اهمیت نژادپرستی را دست کم می گیرند که یک واقعیت مسلم در زندگی بسیاری از افراد سیاه پوست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. If be duty already, manage person is in charge of, incontestable meeting produces a problem.
[ترجمه گوگل]اگر قبلاً وظیفه داشته باشید، مدیر مسئول آن است، جلسه غیرقابل اعتراض مشکل ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]اگر در حال حاضر وظیفه داشته باشید، مدیریت فرد مسیول نشست بی نظیر است، یک مشکل ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It caused him to seek to embellish his most incontestable achievements.
[ترجمه گوگل]این باعث شد که او به دنبال زینت بخشیدن به غیرقابل انکارترین دستاوردهای خود باشد
[ترجمه ترگمان]این امر باعث شد که او به دنبال embellish دستاوردهای غیرقابل انکار خود باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محقق (صفت)
right, certain, unquestioning, positive, sure, ascertained, unquestionable, incontestable

بی چون و چرا (صفت)
incontrovertible, incontestable, peremptory, indisputable, indubitable

غیر قابل بهی (صفت)
incontrovertible, incontestable

انگلیسی به انگلیسی

• indisputable, unquestionable, irrefutable

پیشنهاد کاربران

بپرس