inconsistently

/ˌɪnkənˈsɪstəntli//ˌɪnkənˈsɪstəntli/

بطور ناجور، بطور متناقص، بطور ناسازگار

جمله های نمونه

1. Inconsistently there are signs of respiratory embarrassment, skin lesions and lameness.
[ترجمه گوگل]به طور متناقض علائمی از خجالت تنفسی، ضایعات پوستی و لنگش وجود دارد
[ترجمه ترگمان]inconsistently نشانه هایی از ناراحتی تنفسی، جراحت پوستی و lameness وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. However, the proliferation of inconsistently developed services presents a challenge.
[ترجمه گوگل]با این حال، گسترش خدمات ناسازگار توسعه یافته یک چالش است
[ترجمه ترگمان]با این حال، گسترش of محصول توسعه یافته چالشی را به همراه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It could also be implemented inconsistently across different countries, disadvantaging American banks.
[ترجمه گوگل]همچنین می‌تواند به‌طور متناقض در کشورهای مختلف اجرا شود و به ضرر بانک‌های آمریکایی باشد
[ترجمه ترگمان]همچنین می توان از inconsistently در کشورهای مختلف، disadvantaging بانک های آمریکایی استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The base cases are then handled inconsistently by client code.
[ترجمه گوگل]سپس موارد پایه به طور متناقض توسط کد مشتری مدیریت می شوند
[ترجمه ترگمان]سپس موارد پایه از طریق کد مشتری به کار گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Shared Bonds cast by Sister of Pain applied inconsistently and is not able to be dispelled.
[ترجمه گوگل]پیوندهای مشترک ریخته‌شده توسط Sister of Pain به‌صورت متناقض اعمال می‌شود و قابل حذف نیست
[ترجمه ترگمان]پیوندهای مشترک که توسط خواهر درد به کار گرفته می شود از inconsistently استفاده می شود و نمی تواند از بین برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We were not supposed to trade markets inconsistently.
[ترجمه گوگل]قرار نبود ما به طور متناقض در بازارها معامله کنیم
[ترجمه ترگمان]ما انتظار نداشتیم تا بازارهای تجاری را حذف کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The light is being bent inconsistently, giving blurred images.
[ترجمه گوگل]نور به طور متناقض خم می شود و تصاویری تار ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]نور از روی inconsistently خم شده و تصاویر محوی پوشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Be aware that browsers implement standards inconsistently and make sure your site works reasonably well across all major browsers.
[ترجمه گوگل]توجه داشته باشید که مرورگرها استانداردها را به طور متناقض اجرا می کنند و مطمئن شوید که سایت شما در تمام مرورگرهای اصلی به خوبی کار می کند
[ترجمه ترگمان]آگاه باشید که مرورگرهای standards را اجرا می کنند و مطمین شوید که سایت شما در تمام مرورگرهای اصلی بخوبی عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He acted inconsistently when he bought these stocks.
[ترجمه گوگل]او هنگام خرید این سهام ناهماهنگ عمل کرد
[ترجمه ترگمان]او هنگامی که این سهام را خرید، تناقض داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He reflected hopefully and inconsistently, " Alexandra isn't much like other womenfolks. "
[ترجمه گوگل]او امیدوارانه و متناقض چنین منعکس کرد: "الکساندرا خیلی شبیه دیگر زنان نیست "
[ترجمه ترگمان]او با امیدواری و تعجب فکر کرد که: \" الکساندرا شبیه womenfolks دیگر نیست \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Worse, IFRS are inconsistently applied across Europe.
[ترجمه گوگل]بدتر از آن، IFRS به طور متناقض در سراسر اروپا اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]بدتر از آن، IFRS بر روی اروپا اعمال می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But be careful not to act inconsistently toward your friends and make them feel confused about your feelings for them.
[ترجمه گوگل]اما مراقب باشید نسبت به دوستانتان ناهماهنگ رفتار نکنید و آنها را در مورد احساسات شما نسبت به آنها گیج نکنید
[ترجمه ترگمان]اما مراقب باشید که مغایر با دوستان خود عمل نکنید و باعث شوید که آن ها احساس سردرگمی درباره احساسات خود نسبت به آن ها بکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Critics say the ratings are too vague and are inconsistently applied.
[ترجمه گوگل]منتقدان می گویند رتبه بندی ها خیلی مبهم هستند و به طور متناقض اعمال می شوند
[ترجمه ترگمان]منتقدان می گویند که این رتبه بندی ها خیلی مبهم هستند و از inconsistently استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an inconsistent manner, incongruously, incompatibly; changeably

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : inconsistency
✅️ صفت ( adjective ) : inconsistent
✅️ قید ( adverb ) : inconsistently

بپرس