صفت ( adjective )
مشتقات: inconsistently (adv.)
مشتقات: inconsistently (adv.)
• (1) تعریف: not following a regular pattern; variable.
• مترادف: changeable, erratic, inconstant, variable, volatile
• متضاد: consistent, exact
• مشابه: fickle, irregular, mercurial, spotty, uncertain, uneven, unpredictable, unstable
• مترادف: changeable, erratic, inconstant, variable, volatile
• متضاد: consistent, exact
• مشابه: fickle, irregular, mercurial, spotty, uncertain, uneven, unpredictable, unstable
- The results of the repeated experiments were inconsistent and gave little support to the researchers' claim.
[ترجمه گوگل] نتایج آزمایشهای مکرر متناقض بود و از ادعای محققان حمایت چندانی نکرد
[ترجمه ترگمان] نتایج آزمایش ها مکرر ناسازگار بودند و از ادعای پژوهشگران کمی حمایت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نتایج آزمایش ها مکرر ناسازگار بودند و از ادعای پژوهشگران کمی حمایت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She is talented but her performances are inconsistent in quality.
[ترجمه گوگل] او با استعداد است اما اجراهایش از نظر کیفیت ناسازگار است
[ترجمه ترگمان] او با استعداد است اما عملکرد او با کیفیت متناقض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او با استعداد است اما عملکرد او با کیفیت متناقض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: not following logically; contradictory.
• مترادف: conflicting, contradictory, incompatible, incongruous
• متضاد: compatible, consistent
• مشابه: irreconcilable, irregular
• مترادف: conflicting, contradictory, incompatible, incongruous
• متضاد: compatible, consistent
• مشابه: irreconcilable, irregular
- This statement is inconsistent with the main argument of your paper.
[ترجمه گوگل] این گفته با استدلال اصلی مقاله شما همخوانی ندارد
[ترجمه ترگمان] این جمله با استدلال اصلی مقاله شما متناقض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این جمله با استدلال اصلی مقاله شما متناقض است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The school's action in refusing to accept this student is inconsistent with its stated policy of inclusion.
[ترجمه گوگل] اقدام مدرسه در امتناع از پذیرش این دانش آموز مغایر با سیاست اعلامی آن در مورد شمولیت است
[ترجمه ترگمان] اقدام مدرسه در امتناع از پذیرش این دانشجو با سیاست اعلام شده آن مغایر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اقدام مدرسه در امتناع از پذیرش این دانشجو با سیاست اعلام شده آن مغایر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید