اسم ( noun )
حالات: inconsistencies
حالات: inconsistencies
• (1) تعریف: an instance of contradiction or illogic.
• متضاد: consistency
• مشابه: disagreement, discrepancy
• متضاد: consistency
• مشابه: disagreement, discrepancy
- The lawyer pointed out inconsistencies in the witness's testimony.
[ترجمه گوگل] وکیل به تناقضات در شهادت شاهد اشاره کرد
[ترجمه ترگمان] وکیل inconsistencies را که در شهادت شهود قرار گرفته بود نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وکیل inconsistencies را که در شهادت شهود قرار گرفته بود نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the quality or state of being inconsistent.
• متضاد: consistency
• مشابه: disagreement, discrepancy
• متضاد: consistency
• مشابه: disagreement, discrepancy