inconsequential

/ˌɪŋˌkɑːnsəˈkwent͡ʃl̩//ɪnˌkɒnsɪˈkwenʃl̩/

معنی: ناچیز، بی اهمیت، ناپی ایند
معانی دیگر: نامستدل، غیرمنطقی، نامعقول، کم اهمیت، جزئی، نابایستگی، نامربوط

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inconsequentially (adv.), inconsequentiality (n.)
• : تعریف: of little or no consequence; not important.
متضاد: consequential, important, relevant
مشابه: all the same, futile, indifferent, insignificant, light, slight, unimportant

- Making an error in practice may be inconsequential, but making one during competition can destroy one's chances of winning.
[ترجمه گوگل] انجام یک خطا در تمرین ممکن است بی اهمیت باشد، اما انجام یک خطا در طول مسابقه می تواند شانس برنده شدن را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان] ایجاد اشتباه در عمل ممکن است بی اهمیت باشد، اما ایجاد یک اشتباه در طول رقابت می تواند شانس برنده شدن یک فرد را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Your objections are inconsequential and may be disregarded.
[ترجمه گوگل]اعتراض شما بی اهمیت است و ممکن است نادیده گرفته شود
[ترجمه ترگمان]مخالفت شما بی اهمیت است و ممکن است نادیده گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Most of what she said was pretty inconsequential.
[ترجمه گوگل]بیشتر چیزهایی که او می‌گفت بسیار بی‌اهمیت بود
[ترجمه ترگمان]بیشتر چیزهایی که او می گفت خیلی بی اهمیت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Fines levied against corporate criminals are usually inconsequential.
[ترجمه گوگل]جریمه هایی که علیه مجرمان شرکتی وضع می شود معمولاً بی اهمیت است
[ترجمه ترگمان]معمولا مالیات های سنگین علیه مجرمان شرکت اغلب ناچیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Both stand for precisely the same inconsequential things.
[ترجمه گوگل]هر دو دقیقاً همان چیزهای بی اهمیت را نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]هر دو یکدیگر را دقیقا همان مسائل بی اهمیت می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Simplified, formula-like techniques are inconsequential when compared with personal growth as a means of overcoming difficulties.
[ترجمه گوگل]تکنیک های ساده و فرمول مانند در مقایسه با رشد شخصی به عنوان ابزاری برای غلبه بر مشکلات بی اهمیت هستند
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با رشد فردی به عنوان ابزاری برای غلبه بر مشکلات، روش های فرمول سازی ساده شده، ناچیز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nor were they inconsequential gossip and rumor being whispered by small-town idlers on local street corners.
[ترجمه گوگل]همچنین شایعات و شایعات بی‌اهمیتی نبود که توسط افراد بیکار شهر کوچک در گوشه و کنار خیابان‌های محلی زمزمه می‌شد
[ترجمه ترگمان]و همین طور شایعات و شایعاتی که در گوشه خیابان به گوش می رسید، شایعات و شایعه دیگری در گوشه خیابان پخش می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The early conversation should be light and inconsequential.
[ترجمه گوگل]مکالمه اولیه باید سبک و بی اهمیت باشد
[ترجمه ترگمان]اولین مکالمه باید روشن و بی اهمیت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These people are inconsequential, but they are gadflies.
[ترجمه گوگل]این افراد بی‌اهمیت هستند، اما مگس‌ها هستند
[ترجمه ترگمان]این افراد ناچیز هستند، اما they هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They're inconsequential swirls, all wah wah pedal and no tune.
[ترجمه گوگل]آنها چرخش های بی اهمیتی هستند، همه پدال واه و بدون کوک هستند
[ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها تکانی به خود داد و با فشاری که به او دست داده بود به هیچ وجه تکان نخورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The boost seemed somewhat inconsequential on most applications.
[ترجمه گوگل]افزایش در اکثر برنامه ها تا حدودی بی اهمیت به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]این پیشرفت در اکثر برنامه های کاربردی تا حدودی بی اهمیت به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Seemingly inconsequential details can sometimes contain significant clues.
[ترجمه گوگل]جزئیات به ظاهر بی اهمیت گاهی اوقات می تواند حاوی سرنخ های مهمی باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که در مورد جزئیات بی اهمیت گاهی اوقات می تواند نشانه های قابل توجهی داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We are not dismissing resource problems as inconsequential to development.
[ترجمه گوگل]ما مشکلات منابع را به عنوان بی اهمیت برای توسعه نادیده نمی گیریم
[ترجمه ترگمان]ما مشکلات منابع را به عنوان بی اهمیت به توسعه رد نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. HP infection isn't inconsequential in men.
[ترجمه گوگل]عفونت HP در مردان بی اهمیت نیست
[ترجمه ترگمان]عفونت hp برای افراد مهم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The uninspired prophet cut a rather lonely and ultimately inconsequential figure.
[ترجمه گوگل]پیامبر بدون الهام چهره ای نسبتاً تنها و در نهایت بی اهمیت را برشمرد
[ترجمه ترگمان]پیغمبر \"uninspired\" یک رقم نسبتا تک افتاده و در نهایت بی اهمیت را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناچیز (صفت)
poor, little, vain, tiny, scrimp, trivial, straw, meager, potty, runty, negligible, fiddling, inconsiderable, insignificant, peppercorn, sparing, inconsequential, inappreciable, peddling, teeny, nugatory, picayune, piddling, pint-size, pint-sized, small-time

بی اهمیت (صفت)
immaterial, trifling, worthless, valueless, unmeaning, negligible, inconsiderable, unimportant, inconsequential, piddling, small-time, two-bit, weeny

ناپی ایند (صفت)
inconsequential

انگلیسی به انگلیسی

• unimportant, insignificant; irrelevant; illogical
something that is inconsequential is not very important.

پیشنهاد کاربران

Not important; able to be ignored
صفت / غیر مهم ؛ قابل نادیده گرفتن
Changes in the stock market were pretty inconsequential during the past week.
an inconsequential matter/remark
Most of what she said was pretty inconsequential.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/inconsequential
بی پیامد
adjective
[more inconsequential; most inconsequential] formal : not important
◀️inconsequential evidence/differences
◀️His opinion is inconsequential
Insignificant = Inconsequential
بی اهمیت - ناچیز - نا پی آیند
1. نامعقول، نامستدل، غیرمنطقی ( illogical )
2. بی اهمیت، بی ارزش، بی مقدار ( unimportant ; lacking worth or importance )
3. بی ربط، نامربوط ( irrelevant )
بی منطق
غیرِ مسئولانه
غیرقانونی

بپرس