1. the incongruity of his behavior and his words
تناقض رفتار او با گفته هایش
2. the apparent incongruity of a fast person who is also very fat
ناهمخوانی ظاهری فردی که فرز و در عین حال بسیار چاق است
3. The incongruity of her situation struck Gina with unpleasant force.
[ترجمه گوگل]ناهماهنگی موقعیت او با نیروی ناخوشایندی به جینا ضربه زد
[ترجمه ترگمان]The موقعیت او نا را با نیروی ناخوشایند به جی نا آشنا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She smiled at the incongruity of the question.
5. She was struck by the incongruity of the situation.
[ترجمه گوگل]او از ناهماهنگی وضعیت تحت تأثیر قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]از the این وضع به حیرت افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. An incongruity between expectations and results can also open up possibilities for innovation.
[ترجمه گوگل]ناسازگاری بین انتظارات و نتایج نیز می تواند فرصت هایی را برای نوآوری باز کند
[ترجمه ترگمان]یک ناهماهنگی بین انتظارات و نتایج می تواند فرصت هایی برای نوآوری باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. One was the incongruity between de Gaulle's ambitions and the needs of a nation on the breadline.
[ترجمه گوگل]یکی ناسازگاری بین جاه طلبی های دوگل و نیازهای یک ملت در خط نان بود
[ترجمه ترگمان]یکی از عواملی بود که بین جاه طلبی های دو گل و نیازهای یک ملت در the وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It produces incongruity of style where the thoughts and diction differ from the poet's own.
[ترجمه گوگل]در جایی که افکار و گفتار با خود شاعر متفاوت است، باعث ایجاد ناهماهنگی در سبک می شود
[ترجمه ترگمان]آن incongruity سبک تولید می کند که در آن افکار و نحوه بیان از خود شاعر متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Another source is incongruity between economic realities.
[ترجمه گوگل]منبع دیگر ناسازگاری بین واقعیت های اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]یک منبع دیگر بین واقعیت های اقتصادی ناهماهنگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Another incongruity was that between de Gaulle's ambition and the resources at his disposal.
[ترجمه گوگل]ناسازگاری دیگر بین جاه طلبی دوگل و منابعی بود که در اختیار داشت
[ترجمه ترگمان]این ناهماهنگی دیگر بین جاه طلبی وی و منابع در اختیار او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Could this be on account of the incongruity between their neurons and mine?
[ترجمه گوگل]آیا این می تواند به دلیل عدم تطابق بین نورون های آنها و نورون من باشد؟
[ترجمه ترگمان]آیا این می تواند به علت ناهماهنگی میان نورون ها و mine باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The incongruity of the word'spirit " in his mouth struck him so sharply.
[ترجمه گوگل]ناهماهنگی کلمه "روح" در دهان او به شدت او را تحت تأثیر قرار داد
[ترجمه ترگمان]The کلمه روح در دهانش به شدت به او برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Secondly, incongruity is defined as possess the characteristic of highly interpretability and enjoyability.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، ناهماهنگی به عنوان داشتن ویژگی بسیار قابل تفسیر و لذتپذیری تعریف میشود
[ترجمه ترگمان]دوم، ناهماهنگی به گونه ای تعریف می شود که دارای ویژگی of بسیار interpretability و enjoyability است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید