incongruent


ناهمخوان، نامتجانس، ناهمجور، ناسازگار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: incongruently (adv.), incongruence (n.)
(1) تعریف: in math, not corresponding or coinciding, as two geometrical figures.
متضاد: congruent

(2) تعریف: incongruous.
متضاد: congruent
مشابه: incongruous

جمله های نمونه

1. Meanwhile, wide spreads and incongruent pricing in the rest of the credit markets led to many banks to take negative inventory marks, which will most likely outweigh broker commissions.
[ترجمه گوگل]در همین حال، اسپردهای گسترده و قیمت‌گذاری نامتناسب در بقیه بازارهای اعتباری باعث شد بسیاری از بانک‌ها علامت‌های منفی موجودی را بگیرند که به احتمال زیاد بیشتر از کارمزد کارگزاران خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در همین حال، گسترش گسترده و قیمت گذاری incongruent در بقیه بازارهای اعتباری به بسیاری از بانک ها منجر شد تا علامت های منفی موجودی را بردارند، که به احتمال زیاد بیشتر از کمیسیون های کارگزاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Most of the reports are vague, filled with incongruent detail, or crudely fabricated.
[ترجمه گوگل]بیشتر گزارش‌ها مبهم، مملو از جزئیات نامتناسب یا به‌طور خام ساخته شده‌اند
[ترجمه ترگمان]بیشتر گزارش ها مبهم هستند، با جزییات بیشتر پر شده اند، و یا به طور ناشیانه ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The amplitudes of incongruent stimuli were smaller than the congruent ones in word task.
[ترجمه گوگل]دامنه محرک های نامتجانس در تکلیف کلمه کمتر از محرک های همخوان بود
[ترجمه ترگمان]دامنه های محرک incongruent کوچک تر از the congruent در مرحله کلمه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Falls are incongruent in the normal course of life in that they are unexpected.
[ترجمه گوگل]سقوط در مسیر عادی زندگی از این جهت که غیرمنتظره است ناسازگار است
[ترجمه ترگمان]افتادن ها در زندگی عادی زندگی در این است که آن ها غیر منتظره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Interject incongruent words within a conversation and act like you didn't just say anything out of context.
[ترجمه گوگل]کلمات نامتجانس را در یک مکالمه وارد کنید و طوری رفتار کنید که انگار چیزی خارج از متن نگفتید
[ترجمه ترگمان]کلمات را در یک مکالمه بیان کنید و طوری رفتار کنید که انگار فقط چیزی را از متن بیان نکردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In the incongruent auditory-visual condition, a stronger McGurk effect was found for the normal language group compared with the children with SLI.
[ترجمه گوگل]در شرایط نامتجانس شنوایی-بصری، اثر مک گورک قوی تری برای گروه زبان عادی در مقایسه با کودکان مبتلا به SLI یافت شد
[ترجمه ترگمان]در شرایط incongruent شنیداری - بینایی، اثر مک گورک قوی تر برای گروه زبان عادی در مقایسه با کودکان مبتلا به sli یافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. While 'Time Management for Anarchists ' seems incongruent, it may be the only way an anarchist — or someone else outside of the normal employment system — can succeed.
[ترجمه گوگل]در حالی که "مدیریت زمان برای آنارشیست ها" ناسازگار به نظر می رسد، ممکن است تنها راهی باشد که یک آنارشیست – یا شخص دیگری خارج از سیستم استخدامی معمولی – می تواند موفق شود
[ترجمه ترگمان]درحالیکه مدیریت زمان برای Anarchists incongruent به نظر می رسد، ممکن است تنها راه هرج و مرج طلب باشد - یا شخص دیگری خارج از سیستم استخدام نرمال - می تواند موفق شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The substitution is believed to result from the difference of their dissolubility which can give rise to incongruent dissolution between ettringite and chromate ettringite.
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که این جایگزینی ناشی از تفاوت انحلال پذیری آنها است که می تواند منجر به انحلال نامتجانس بین اترینگیت و اترینگیت کرومات شود
[ترجمه ترگمان]معتقدند که این جانشینی از تفاوت of ناشی می شود که می تواند منجر به انحلال incongruent بین ettringite و کرومات ettringite شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cognitive dissonance – discomfort – occurs when we take actions that are incongruent with this mental image.
[ترجمه گوگل]ناهماهنگی شناختی - ناراحتی - زمانی رخ می دهد که ما اقداماتی را انجام دهیم که با این تصویر ذهنی ناسازگار باشد
[ترجمه ترگمان]ناهماهنگی شناختی - ناراحتی - زمانی رخ می دهد که ما اقداماتی را انجام می دهیم که با این تصویر ذهنی سازگار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Make novel combinations. Combine, and recombine, ideas, images, and thoughts into different combinations no matter how incongruent or unusual.
[ترجمه گوگل]ترکیب های بدیع بسازید ایده ها، تصاویر و افکار را با هم ترکیب کنید، و دوباره ترکیب کنید، بدون توجه به اینکه چقدر ناسازگار یا غیرعادی هستند
[ترجمه ترگمان]ترکیبات جدیدی بسازید ترکیب، و ترکیب، ایده ها، تصاویر و افکار را در ترکیبات مختلف بدون توجه به اینکه چقدر عجیب و غیر عادی هستند، ترکیب و ترکیب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This part is tobe fairly short, and between some fluff talk to build a little bit morecomfort, but nothing too deep, otherwise it will be incongruent with the imageyou are putting across.
[ترجمه گوگل]این بخش نسبتاً کوتاه است، و بین چند حرف کرکی برای ایجاد کمی راحتی بیشتر است، اما خیلی عمیق نیست، در غیر این صورت با تصویری که ارائه می‌دهید ناسازگار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این قسمت باید نسبتا کوتاه باشد، و بین بعضی از talk تا کمی morecomfort ساخته شود، اما هیچ چیز خیلی عمیق نیست، در غیر این صورت با imageyou در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Combine, and recombine, ideas, images, and thoughts into different combinations no matter how incongruent or unusual.
[ترجمه گوگل]ایده ها، تصاویر و افکار را با هم ترکیب کنید، و دوباره ترکیب کنید، بدون توجه به اینکه چقدر ناسازگار یا غیرعادی هستند
[ترجمه ترگمان]ترکیب، و ترکیب، ایده ها، تصاویر و افکار را در ترکیبات مختلف بدون توجه به اینکه چقدر عجیب و غیر عادی هستند، ترکیب و ترکیب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Constitutionalism is the ultimate realization of the constitutional rely on the three steps to reach the incongruent .
[ترجمه گوگل]مشروطیت تحقق نهایی مشروطه بر سه گام برای رسیدن به ناسازگاری تکیه می کند
[ترجمه ترگمان]constitutionalism، تحقق نهایی اتکا قانون اساسی بر سه مرحله برای رسیدن به the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An equilateral triangle cannot be dissected into finitely many incongruent equilateral triangles.
[ترجمه گوگل]یک مثلث متساوی الاضلاع را نمی توان به تعداد محدودی مثلث متساوی الاضلاع ناهمگون تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان]مثلث متساوی الاضلاع را نمی توان به طور متناهی به تعداد زیادی مثلث متساوی الاضلاع تشریح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• inharmonious, lacking agreement

پیشنهاد کاربران

نامتجانس، ناسازگار
مثال:
Falls are incongruent in the normal course of life in that they are unexpected.
زمین خوردن ها در مسیر طبیعی زندگی {بخاطر} غیر منتظره بودنشان نامتجانس هستند.
🔴 incongruous; incompatible
◀️ It’s a very Irish last name, so it might be culturally incongruent and surprise people if you’re very clearly NOT Irish. To choose collins
متفاوت

بپرس