incomprehension

/ɪnˌkɒmprɪˈhenʃn̩//ɪnˌkɒmprɪˈhenʃn̩/

معنی: عدم درک
معانی دیگر: نافهمی، ناتوانی در فهم

جمله های نمونه

1. This time he saw a look of blank incomprehension on her face.
[ترجمه گوگل]این بار او ظاهری از عدم درک خالی را در چهره او دید
[ترجمه ترگمان]این بار نگاه incomprehension بر چهره اش نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She stared at him in total incomprehension.
[ترجمه گوگل]با عدم درک کامل به او خیره شد
[ترجمه ترگمان]او به طور کلی به او خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Anna read the letter with incomprehension.
[ترجمه گوگل]آنا نامه را با عدم درک خواند
[ترجمه ترگمان]آنا با عدم درک نامه را خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her explanations were met with blank incomprehension.
[ترجمه گوگل]توضیحات او با عدم درک خالی روبرو شد
[ترجمه ترگمان]توضیحات او با عدم درک blank مواجه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rosie had a look of incomprehension on her face.
[ترجمه گوگل]رزی حالتی از عدم درک در صورتش داشت
[ترجمه ترگمان]رزی صورت او را درک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He spread his hands in a gesture of incomprehension.
[ترجمه گوگل]دستانش را به نشانه ی عدم درک باز کرد
[ترجمه ترگمان]او دستش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Otherwise mutual incomprehension and avoidable conflict will continue.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت عدم درک متقابل و درگیری قابل اجتناب ادامه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت عدم درک متقابل و مناقشه قابل اجتناب ادامه خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This was a fertile source of incomprehension between him and Ellen.
[ترجمه گوگل]این منبع باروری از عدم درک بین او و الن بود
[ترجمه ترگمان]این مساله بین او و الن وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This time he certainly saw blank incomprehension mixed with a liberal dollop of incredulity.
[ترجمه گوگل]این بار او مطمئناً متوجه عدم درک بی‌معنای آمیخته با یک ناباوری لیبرال شد
[ترجمه ترگمان]این بار به طور حتم incomprehension را دید که با یک دسته liberal حاکی از ناباوری و ناباوری مخلوط شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hazel struggled with his own incomprehension.
[ترجمه گوگل]هیزل با عدم درک خودش دست و پنجه نرم می کرد
[ترجمه ترگمان]هیزل با incomprehension خودش درگیر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They in turn responded with incomprehension and then with anger.
[ترجمه گوگل]آنها به نوبه خود با عدم درک و سپس با عصبانیت پاسخ دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها هم با عدم تفاهم و سپس با خشم پاسخ دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He stared at her with annoyed incomprehension.
[ترجمه گوگل]با عدم درک ناراحت به او خیره شد
[ترجمه ترگمان]او با عدم درک، به او خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Each was met with polite incomprehension.
[ترجمه گوگل]هر کدام با عدم درک مودبانه مواجه شدند
[ترجمه ترگمان]همه با incomprehension روبرو شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tunnel vision and mutual incomprehension were natural reactions.
[ترجمه گوگل]دید تونلی و عدم درک متقابل واکنش های طبیعی بود
[ترجمه ترگمان]دیدگاه تونل و عدم درک متقابل واکنش های طبیعی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عدم درک (اسم)
misapprehension, incomprehension

انگلیسی به انگلیسی

• lack of understanding; inability to understand, failure to comprehend
incomprehension is the state of being unable to understand something.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : incomprehensibility / incomprehension
✅️ صفت ( adjective ) : incomprehensible
✅️ قید ( adverb ) : incomprehensibly
کج فهمی

بپرس