incompatibility

/ˌɪnˌkɑːmpətəˈbɪləti//ˌɪnkəmˌpætəˈbɪlɪti/

معنی: نا سازگاری
معانی دیگر: نا سازگاری

جمله های نمونه

1. their incompatibility was obvious
ناسازگاری آنها آشکار بود.

2. The disastrous merger demonstrated the incompatibility of the two companies.
[ترجمه گوگل]ادغام فاجعه بار ناسازگاری این دو شرکت را نشان داد
[ترجمه ترگمان]این ادغام فاجعه بار ناسازگاری دو شرکت را نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Critics of the new machine point to its incompatibility with other products on the market.
[ترجمه گوگل]منتقدان دستگاه جدید به ناسازگاری آن با سایر محصولات موجود در بازار اشاره می کنند
[ترجمه ترگمان]منتقدان ماشین جدید به ناسازگاری آن با محصولات دیگر در بازار اشاره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Incompatibility between the mother's and the baby's blood groups may cause jaundice.
[ترجمه گوگل]ناسازگاری بین گروه خونی مادر و نوزاد ممکن است باعث زردی شود
[ترجمه ترگمان]incompatibility بین مادر و گروه خونی بچه ممکنه باعث یرقان بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An incompatibility problem prevents the two pieces of software from being used together.
[ترجمه گوگل]مشکل ناسازگاری باعث می شود که این دو نرم افزار با هم استفاده نشوند
[ترجمه ترگمان]یک مشکل ناسازگاری مانع از استفاده دو تکه از نرم افزار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Incompatibility between systems has been a major problem for video users.
[ترجمه گوگل]ناسازگاری بین سیستم ها یک مشکل بزرگ برای کاربران ویدئو بوده است
[ترجمه ترگمان]؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟؟ ؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Racial incompatibility in Yucatan had reached a crisis in 184
[ترجمه گوگل]ناسازگاری نژادی در یوکاتان در سال 184 به بحران رسیده بود
[ترجمه ترگمان]ناسازگاری نژادی در یوکاتان در سال ۱۸۴ به یک بحران رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Furthermore, he saw incompatibility in Britain spending large sums on atomic weapons whilst accepting Marshall Aid.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، او ناسازگاری را در بریتانیا دید که مبالغ هنگفتی را برای تسلیحات اتمی صرف می‌کند و در عین حال کمک مارشال را می‌پذیرد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، او دید ناسازگاری در بریتانیا با خرج کردن مبالغ هنگفت برای سلاح های اتمی در حالی که کمک مارشال را قبول می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The more drugs, the greater the chance for incompatibility and adverse reactions.
[ترجمه گوگل]هر چه تعداد داروها بیشتر باشد، احتمال ناسازگاری و عوارض جانبی بیشتر است
[ترجمه ترگمان]هر چه مواد مخدر بیشتر باشد، شانس ناسازگاری و واکنش های منفی بیشتر خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Psychoanalysis's incompatibility with many aspects of feminism has led contemporary western feminists to be selective in their use of it.
[ترجمه گوگل]ناسازگاری روانکاوی با بسیاری از جنبه های فمینیسم باعث شده است که فمینیست های معاصر غربی در استفاده از آن گزینش کنند
[ترجمه ترگمان]ناسازگاری روان کاوی با بسیاری از جنبه های فمینیسم باعث شده است که feminists غربی معاصر در استفاده از آن انتخابی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was an era that demonstrated the incompatibility of labour and government as bedfellows.
[ترجمه گوگل]دورانی بود که ناسازگاری کار و دولت را به عنوان یاران تخت نشان داد
[ترجمه ترگمان]این دوره ای بود که ناسازگاری کار و حکومت را به صورت شراکتی نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Both incompatibility and parthenogenesis microorganisms alter host chromosome behaviour during early mitotic divisions of the egg.
[ترجمه گوگل]هم ناسازگاری و هم میکروارگانیسم های پارتنوژنز رفتار کروموزوم میزبان را در طول تقسیمات اولیه میتوزی تخمک تغییر می دهند
[ترجمه ترگمان]هم ناسازگاری و هم microorganisms parthenogenesis، رفتار کروموزوم میزبان را در طول بخش های اولیه مشخص تخم تغییر می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But because of incompatibility problems she was unable to pull the wagons under the automatic loader.
[ترجمه گوگل]اما به دلیل مشکلات ناسازگاری او نتوانست واگن ها را زیر لودر اتوماتیک بکشد
[ترجمه ترگمان]اما به علت مشکلات ناسازگاری، نمی توانست ارابه هایی را که در زیر بار اتوماتیک قرار داشت، بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There seemed to be no incompatibility between building a welfare state at home and discharging the responsibilities of a great power abroad.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید هیچ ناسازگاری بین ایجاد یک دولت رفاه در داخل و انجام مسئولیت های یک قدرت بزرگ در خارج از کشور وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که هیچ ناسازگاری بین ایجاد یک وضعیت رفاهی در خانه و تخلیه مسئولیت های یک قدرت بزرگ در خارج وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In the meantime, I further elucidated the compatibility, incompatibility and contravariance of the mathematical concept.
[ترجمه گوگل]در این میان، من سازگاری، ناسازگاری و تناقض مفهوم ریاضی را بیشتر روشن کردم
[ترجمه ترگمان]در این میان، من سازگاری، ناسازگاری و contravariance مفهوم ریاضی را توضیح دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نا سازگاری (اسم)
antipathy, aversion, conflict, inconvenience, discord, contrariness, disagreement, incompatibility, repugnance, incongruity, inconsistency, incoherence, inconsistence, variance, incongruence, contrariety, insalubrity, intransigence

تخصصی

[نساجی] اصطلاحی در مورد عدم هم آهنگی یک رنگ با رنگ دیگر در حمام رنگرزی و یا چاپ
[ریاضیات] ناسازگاری

انگلیسی به انگلیسی

• incongruity; lack of harmony or suitability, incompatibility; inconsistency; opposition

پیشنهاد کاربران

ناسازگاری. مغایرت
مثال:
their incompatibility was obvious
ناسازگاری آنها واضح بود.
عدم توافق اخلاقی
نا همگونی
ناهمسازی
incompatibility ( شیمی )
واژه مصوب: ناسازگاری 1
تعریف: عدم قابلیت امتزاج با مادۀ دیگر یا چسبیدن به آن
ناسازگاری
عدم تفاهم
( وقتی آب دو نفر توی یه جوب نمیره و با هم نمی سازن )
سوسن گوش
کنایه از عدم سازگاری و موافقت باشد مطلقا همچون آب و آتش
ناهمسانی
منافات

بپرس