1. prisoners who were held incommunicado
زندانیانی که بدون ارتباط به خارج محبوس شده بودند
2. He was held incommunicado in prison for ten days before being released without charge.
 [ترجمه گوگل]او به مدت ده روز بدون هیچ گونه ارتباطی در زندان نگه داشته شد و بدون هیچ اتهامی آزاد شد 
[ترجمه ترگمان]او ده روز قبل از آزاد شدن در زندان به مدت ده روز حبس شده بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
3. His secretary says he will be incommunicado for the rest of the day.
 [ترجمه گوگل]منشی او می گوید که او تا پایان روز بی ارتباط خواهد بود 
[ترجمه ترگمان]منشی او می گوید که او تا آخر روز بی کار خواهد بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
4. Yesterday she was incommunicado, putting the finishing touches to her autobiography.
 [ترجمه گوگل]دیروز او بی ارتباط بود و سنگ تمام گذاشتن زندگی نامه اش 
[ترجمه ترگمان]دیروز او incommunicado بود، آخرین تماس خود را با زندگینامه خود به پایان رساند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
5. She spent her fortieth birthday incommunicado, in Scotland.
 [ترجمه گوگل]او چهلمین سالگرد تولد خود را بدون ارتباط در اسکاتلند گذراند 
[ترجمه ترگمان]او ۴۰ سالگی را در اسکاتلند گذراند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
6. He is reportedly being held incommunicado at a military prison.
 [ترجمه گوگل]گفته می شود که او در یک زندان نظامی به صورت غیرمعمول نگهداری می شود 
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که او در یک زندان نظامی دستگیر شده است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
7. He was held incommunicado for the first 48 hours after he was arrested.
 [ترجمه گوگل]او در 48 ساعت اول پس از دستگیری در حالت بی ارتباطی قرار داشت 
[ترجمه ترگمان]او برای اولین ۴۸ ساعت پس از اینکه دستگیر شد، دستگیر شد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
8. After he had been held incommunicado for a month his family were allowed to visit him and found him in good health.
 [ترجمه گوگل]پس از یک ماه بی ارتباطی به خانواده اش اجازه داده شد که با او ملاقات کنند و او را در سلامت کامل یافتند 
[ترجمه ترگمان]پس از یک ماه اقامت، خانواده او به او اجازه دادند تا از او دیدن کنند و او را در سلامت خوبی یافتند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
9. Theprisoner was held incommunicado.
 [ترجمه گوگل]زندانی بدون ارتباط نگهداری می شد 
[ترجمه ترگمان]Theprisoner را در آغوش گرفته بودند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
10. The prisoners have been held incommunicado for eighteen years.
 [ترجمه گوگل]این زندانیان هجده سال است که در حالت بی ارتباطی نگهداری می شوند 
[ترجمه ترگمان]این زندانیان به مدت هیجده سال حبس شده بودند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
11. He has been held incommunicado since then, putting him at risk of torture and other ill-treatment .
 [ترجمه گوگل]او از آن زمان بهطور غیرقانونی نگهداری میشود و او را در معرض خطر شکنجه و سایر بدرفتاریها قرار میدهد 
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد او را در معرض خطر شکنجه و سایر رفتارهای نامناسب قرار داده است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
12. The Saudi Arabian authorities regularly hold detainees incommunicado, at which time they are at risk of being tortured and otherwise ill-treated.
 [ترجمه گوگل]مقامات عربستان سعودی مرتباً بازداشت شدگان را بدون ارتباط نگه می دارند و در این زمان در معرض خطر شکنجه و بدرفتاری هستند 
[ترجمه ترگمان]مقامات عربستان سعودی به طور منظم بازداشت شدگان را بازداشت می کنند که در آن زمان آن ها در معرض شکنجه و در غیر این صورت بدرفتاری قرار دارند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
13. The alleged abuses include holding people incommunicado and extracting confessions through torture, Nowak said.
 [ترجمه گوگل]نواک گفت که سوء استفاده های ادعا شده شامل نگه داشتن افراد در حالت بدون ارتباط و اعتراف گرفتن از طریق شکنجه است 
[ترجمه ترگمان]نواک گفت که این سو استفاده شامل برگزاری اعترافات مردم و گرفتن اعتراف از طریق شکنجه است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
14. The Saudi Arabian authorities regularly hold detainees incommunicado, when they are frequently tortured and otherwise ill - treated.
 [ترجمه گوگل]مقامات عربستان سعودی مرتباً بازداشت شدگان را در شرایطی که به طور مکرر شکنجه می شوند و بدرفتاری می کنند، بدون ارتباط نگه می دارند 
[ترجمه ترگمان]مقامات عربستان سعودی به طور منظم بازداشت شدگان را بازداشت می کنند، در حالی که اغلب مورد شکنجه قرار می گیرند و در غیر این صورت بیمار رفتار می شود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید