1. Beth's incoherence told Amy that something was terribly wrong.
[ترجمه گوگل]عدم انسجام بث به امی گفت که چیزی به طرز وحشتناکی اشتباه است
[ترجمه ترگمان]و به آ می گفته بود که چیزی بسیار اشتباه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Having lapsed into complete incoherence, he fell silent.
[ترجمه گوگل]در حالی که در عدم انسجام کامل فرو رفته بود، ساکت شد
[ترجمه ترگمان]پس از آن که حالت ناهنجاری به خود گرفت خاموش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Incoherence, ugliness, and a steep learning curve were indicators that a machine was powerful.
[ترجمه گوگل]ناهماهنگی، زشتی، و منحنی یادگیری تند، نشانگر قدرتمند بودن یک ماشین بودند
[ترجمه ترگمان]Incoherence، زشتی، و منحنی یادگیری شیب، شاخص هایی بودند که یک دستگاه قدرتمند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The world of muddle and incoherence, of being seventeen, of home, of unidentified feelings, of unresolved questions.
[ترجمه گوگل]دنیای آشفتگی و ناهماهنگی، هفده سالگی، خانه، احساسات ناشناخته، سوالات حل نشده
[ترجمه ترگمان]دنیای آشفته و ناهنجاری، از هفده سالگی، از خانه، از احساسات نامشخص، از مسائل حل نشده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Yet Germany too is guilty of incoherence.
[ترجمه گوگل]با این حال آلمان نیز به دلیل عدم انسجام مقصر است
[ترجمه ترگمان]با این وصف آلمان نیز به هیچ وجه guilty نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The result is incoherence in US strategic thought which will ultimately create a dysfunctional foreign policy.
[ترجمه گوگل]نتیجه عدم انسجام در تفکر استراتژیک ایالات متحده است که در نهایت باعث ایجاد یک سیاست خارجی ناکارآمد خواهد شد
[ترجمه ترگمان]نتیجه در تفکر استراتژیک آمریکا نا incoherence است که در نهایت سیاست خارجی ناکارآمد را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. But certainly the dissolute incoherence of Rome was an invitation to people to have a go.
[ترجمه گوگل]اما مطمئناً ناهماهنگی ناپیوسته رم دعوتی بود از مردم برای رفتن
[ترجمه ترگمان]اما بی شک the و incoherence روم دعوتی برای مردم بود که بتوانند بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Vagueness, in turn, led to incoherence.
[ترجمه گوگل]ابهام به نوبه خود به عدم انسجام منجر شد
[ترجمه ترگمان]Vagueness به نوبه خود به ناهنجاری و incoherence منتهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Main clinical manifestations were consciousness disorder accompanied by incoherence of thinking, amnesia, visual hallucination and behavioral disturbance.
[ترجمه گوگل]تظاهرات بالینی اصلی اختلال هوشیاری همراه با عدم انسجام تفکر، فراموشی، توهم بینایی و اختلال رفتاری بود
[ترجمه ترگمان]manifestations بالینی اصلی به همراه اختلال تفکر، فراموشی، توهم بصری و اختلالات رفتاری همراه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. De Gaulle warned of a return to the bad old days of incoherence and irresponsibility.
[ترجمه گوگل]دوگل در مورد بازگشت به روزهای بد گذشته از عدم انسجام و بی مسئولیتی هشدار داد
[ترجمه ترگمان]دو گل در مورد بازگشت به روزه ای بد اخلاق و بی مسئولیتی خود هشدار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. In times of crisis, you get a public reaction that is incoherence on stilts.
[ترجمه گوگل]در مواقع بحران، شما یک واکنش عمومی دریافت می کنید که ناهماهنگی در چوب است
[ترجمه ترگمان]در زمان بحران، شما یک واکنش عمومی دریافت می کنید که بر روی پایه هایی بنا شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Finally, Smith showed up, enraged to the point of incoherence, not without reason.
[ترجمه گوگل]در نهایت، اسمیت ظاهر شد، خشمگین تا حد ناهماهنگی، نه بی دلیل
[ترجمه ترگمان]سرانجام اسمیت از جا بلند شد، خشمگین تا حد بی نظمی، نه بدون دلیل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This paper introduces a kind of adjustable fixture in which processes incoherence oil groove.
[ترجمه گوگل]این مقاله نوعی فیکسچر قابل تنظیم را معرفی می کند که در آن شیار روغن ناهماهنگی را پردازش می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله، یک نوع ثابت قابل تنظیم را معرفی می کند که در آن فرآیندها، شیار نفتی نامنظم را پردازش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید