inclose

/ɪnˈkloʊz//ɪnˈkləʊz/

معنی: محصور کردن، چینه کشیدن
معانی دیگر: رجوع شود به: enclose، inclosure چهاردیواری، حصار

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: incloses, inclosing, inclosed
مشتقات: incloser (n.)
• : تعریف: variant of enclose.

جمله های نمونه

1. For the payments I inclose herewith P . O . money order.
[ترجمه گوگل]برای پرداخت هایی که من در اینجا می نویسم P O حواله پول
[ترجمه ترگمان]برای پرداخت هایی که با این روش انجام می دهیم، با P ا نظم و ترتیب مالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As requested, we inclose the product's samples of pictures and introduction.
[ترجمه گوگل]طبق درخواست، نمونه تصاویر و معرفی محصول را برای شما ارسال می کنیم
[ترجمه ترگمان]همانطور که درخواست شد، ما نمونه های محصول را از تصاویر و معرفی inclose
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We inclose a cheque RMB 200 .
[ترجمه گوگل]ما یک چک 200 یوان را اضافه می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما یک چک ۲۰۰ RMB را چک کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Charlie made me write to you and he's going to inclose a page.
[ترجمه گوگل]چارلی مجبورم کرد برایت بنویسم و ​​او یک صفحه را می‌بندد
[ترجمه ترگمان]چارلی من رو مجبور کرد که برات نامه بنویسم و اون یه صفحه رو به دیوار inclose
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If she be a wall, we will build upon her a palace of silver: and if she be a door, we will inclose her with boards of cedar.
[ترجمه گوگل]اگر دیوار باشد، قصری از نقره بر او می‌سازیم، و اگر در باشد، او را با تخته‌های سرو می‌بندیم
[ترجمه ترگمان]اگر او دیوار باشد، یک قصر نقره برای او می سازیم؛ و اگر او در خانه باشد ما او را با تخته های چوب inclose خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Farmers may want to put up electric fences to inclose enclose grazing areas, called productspaddocks.
[ترجمه گوگل]کشاورزان ممکن است بخواهند حصارهای برقی را برای محصور کردن مناطق چرا که محصولات پدوک نامیده می شوند، نصب کنند
[ترجمه ترگمان]کشاورزان ممکن است بخواهند حصارهای الکتریکی را برای محصور کردن مناطق چرا که productspaddocks نامیده می شوند، نصب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. America is the only country I have seen where farmers do not live today inclose, safe village-groups.
[ترجمه گوگل]آمریکا تنها کشوری است که من دیده ام که امروزه کشاورزان در آن زندگی نمی کنند، گروه های روستایی امن و نزدیک
[ترجمه ترگمان]آمریکا تنها کشوری است که من دیده ام که کشاورزان در آنجا زندگی نمی کنند، inclose، دهکده امن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محصور کردن (فعل)
close, embay, wall, surround, enclose, compass, embower, ensphere, immure, inclose, mure

چینه کشیدن (فعل)
inclose

انگلیسی به انگلیسی

• shut in, confine; surround, create a boundary around; place within, insert, include (also enclose)

پیشنهاد کاربران

بپرس