inclined plane

/ˌɪnˈklaɪndˈpleɪn//ɪnˈklaɪndpleɪn/

معنی: سطح شیب دار
معانی دیگر: سطح مورب، شیب پهنه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a plane surface inclined at less than a right angle to a horizontal surface, used to roll or slide a load up or down.

جمله های نمونه

1. This drop was overcome by means of an inclined plane, up and down which the loaded barges were carried on trolleys.
[ترجمه گوگل]این افت با استفاده از یک هواپیمای شیبدار، بالا و پایین که بارج های بارگیری شده روی چرخ دستی ها حمل می شدند، برطرف شد
[ترجمه ترگمان]این افت با استفاده از یک صفحه مایل، بالا و پایین که the پر شده بر روی چرخ دستی حمل می شدند، برطرف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. After its closure in 19 the Inclined Plane became heavily overgrown.
[ترجمه گوگل]پس از بسته شدن آن در سال 19، هواپیمای شیبدار به شدت رشد کرد
[ترجمه ترگمان]پس از بسته شدن آن در ۱۹، هواپیمای Inclined به شدت شلوغ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Guangxi locates inclined plane from the Yungui highland to the hilly of south of China.
[ترجمه گوگل]گوانگشی هواپیمای شیبدار را از ارتفاعات یونگوی تا تپه جنوب چین تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]Guangxi در مناطق کوهستانی the تا تپه ای در جنوب چین واقع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Inclined plane edge design to prevent falling.
[ترجمه گوگل]طراحی لبه صفحه شیبدار برای جلوگیری از سقوط
[ترجمه ترگمان]طراحی لبه صفحه برای جلوگیری از سقوط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The experimental problem about magnetic braking on an inclined plane in the 6th Asia Physics Olympiad is introduced.
[ترجمه گوگل]مسئله تجربی ترمز مغناطیسی در هواپیمای شیبدار در ششمین المپیاد فیزیک آسیا معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]مساله تجربی در مورد ترمز مغناطیسی بر روی یک صفحه مایل در المپیاد جهانی فیزیک در ششم آسیا معرفی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The inclined plane is a simple machine.
[ترجمه گوگل]صفحه شیب دار یک ماشین ساده است
[ترجمه ترگمان]صفحه مایل، یک ماشین ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dreaded inclined plane is dealt with head on.
[ترجمه گوگل]با هواپیمای شیبدار مخوف برخورد می شود
[ترجمه ترگمان]هواپیما مایل به مایل با سر انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the event it was decided against all precedent to bypass the flights by the construction of inclined plane lifts.
[ترجمه گوگل]در این صورت، بر خلاف تمام موارد قبلی، تصمیم گرفته شد که پروازها را با ساخت بالابرهای هواپیمای شیبدار دور بزنند
[ترجمه ترگمان]در این صورت، تصمیم گرفته شد تا بر خلاف تمام سابقه ای که برای دور کردن پروازها از طریق ساخت of مایل با سطح شیب دار انجام شده بود، انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. According to the munltivariable of cut - backs, changing the inclined plane, as shown in Figure
[ترجمه گوگل]با توجه به چند متغیر برش، تغییر صفحه شیب دار، همانطور که در شکل نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]مطابق با munltivariable برش - پشت، تغییر صفحه مایل، همانطور که در شکل نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This paper considers the problem of nonlinear stability of a liquid layer flowing down an inclined plane.
[ترجمه گوگل]این مقاله مشکل پایداری غیرخطی یک لایه مایع را که در یک صفحه شیبدار به سمت پایین جریان می‌یابد در نظر می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بررسی مساله پایداری غیر خطی یک لایه مایع که از یک صفحه مایل به پایین جریان دارد، می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Private intilted air course makes sure the materials in the girding chamber enter into the mill along the inclined plane.
[ترجمه گوگل]کورس هوای شیبدار خصوصی اطمینان حاصل می کند که مواد موجود در محفظه کمربندی در امتداد صفحه شیب دار وارد آسیاب می شوند
[ترجمه ترگمان]مسیر هوای intilted خصوصی اطمینان حاصل می کند که مواد موجود در محفظه girding در امتداد سطح شیب دار به آسیا وارد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Methods:To observe the cultural characteristics with the medium of inclined plane of egg, agar plate with blood and potassium tellurite, and broth.
[ترجمه گوگل]روش‌ها: مشاهده ویژگی‌های فرهنگی با سطح مایل تخم‌مرغ، صفحه آگار با تلوریت خون و پتاسیم و آبگوشت
[ترجمه ترگمان]روش ها: برای مشاهده ویژگی های فرهنگی با محیط سطح شیب دار تخم مرغ، بشقاب آگار با خون و پتاسیم tellurite و آبگوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He claimed to have discovered the law of motion of an object on an inclined plane.
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که قانون حرکت یک جسم را در یک صفحه شیبدار کشف کرده است
[ترجمه ترگمان]او ادعا کرد که قانون حرکت یک شی را در یک صفحه مایل کشف کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In this paper, the herpolhode and polhode os a rolling ball on an inclined plane have been obtained and discussed by analysing the motion of this ball.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، هرپولود و پلود یا یک توپ غلتان در صفحه شیبدار به دست آمده و با تحلیل حرکت این توپ مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، herpolhode و polhode یک توپ غلتان بر روی یک صفحه با تمایل به دست آمده اند و با تجزیه و تحلیل حرکت این توپ مورد بحث قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سطح شیب دار (اسم)
ramp, gradient, inclined plane

تخصصی

[عمران و معماری] سطح شیبدار - سطح سراشیب - سطح مورب
[مهندسی گاز] سطح مورب، سطح مایل
[ریاضیات] سطح شیب دار، سطح مایل

پیشنهاد کاربران

inclined plane ( فیزیک )
واژه مصوب: سطح شیب دار
تعریف: سطحی که با افق زاویه می سازد

بپرس