1. inclined drilling
حفاری مایل
2. an inclined plane
سطح شیب دار
3. an inclined roadway
راه شیب دار
4. he inclined his head toward the speaker in order to hear better
او برای بهتر شنیدن سر خود را به سوی ناطق خم کرد.
5. he inclined the shovel against the wall
او بیل را به دیوار تکیه داد.
6. a downward inclined branch
شاخه ی خم شده به سوی پایین
7. he is inclined to be lazy
او به تنبلی تمایل دارد.
8. he is inclined to that party
او به آن حزب گرایش دارد.
9. i am inclined to vote for him
می خواهم به او رای بدهم.
10. a person somewhat inclined to fat
آدمی که تا اندازه ای متمایل به چاقی بود
11. ground that is inclined to poach in the winter
زمینی که در زمستان گل آلود می شود.
12. he is poetically inclined
او استعداد شاعری دارد.
13. inflammatory words that inclined the workers to go on strike
کلمات آتشینی که کارگران را به اعتصاب راغب کرد
14. The news makes me inclined to change my mind.
[ترجمه گوگل]این خبر باعث میشود که نظرم را تغییر دهم
[ترجمه ترگمان]این اخبار باعث می شود که نظرم عوض شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. People are more inclined to put their hands in their pockets to help children.
[ترجمه گوگل]مردم بیشتر تمایل دارند برای کمک به کودکان دست در جیب خود بگذارند
[ترجمه ترگمان]مردم بیشتر تمایل دارند که دست هایشان را در جیب بگذارند تا به بچه ها کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Commandos are inclined to shoot first and ask questions later.
[ترجمه گوگل]کماندوها تمایل دارند ابتدا تیراندازی کنند و بعداً سؤال بپرسند
[ترجمه ترگمان]کوماندوها تمایل دارند اول شلیک کنند و سوالات بعدی را بپرسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. The telescope is inclined at an angle of 43 degrees.
[ترجمه گوگل]این تلسکوپ با زاویه 43 درجه متمایل است
[ترجمه ترگمان]تلسکوپ در زاویه ۴۳ درجه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. I'm inclined to agree there's nothing we can do.
[ترجمه گوگل]من تمایل دارم قبول کنم که هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]میل دارم موافقت کنم که کاری از دست ما بر نمی اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. He's inclined to put two and two together and make five ( = make an incorrect guess from what he sees, hears, etc. ).
[ترجمه گوگل]او تمایل دارد که دو و دو را کنار هم بگذارد و پنج بسازد (= از آنچه می بیند، می شنود و غیره حدس نادرست می زند)
[ترجمه ترگمان]او تمایل دارد که دو و دو را با هم قرار داده و پنج (= یک حدس نادرست از آنچه می بیند، می شنود، می شنود و غیره)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید