incise

/ˌɪnˈsaɪz//ɪnˈsaɪz/

معنی: بریدن، کندن، شکاف دادن، چاک دادن، حجاری کردن
معانی دیگر: (بریدن و نقش ایجاد کردن) حک کردن، شکافتن، کافیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: incises, incising, incised
(1) تعریف: to cut into the surface of.

- The surgeon incised the tissue just below the knee.
[ترجمه امیری] جراح دقیقا قسمت پایین زانو را شکافت. ( با آله ی پزشکی )
|
[ترجمه گوگل] جراح بافت را درست زیر زانو برش داد
[ترجمه ترگمان] اون جراح رو به سمت پایین زانو پرت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to mark the surface of with a sharp tool; engrave.

جمله های نمونه

1. to incise a table with design
طرحی را بر میزی حک کردن

2. The design is incised into a metal plate.
[ترجمه گوگل]این طرح در یک صفحه فلزی حک شده است
[ترجمه ترگمان]طراحی به یک صفحه فلزی تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The letters were incised in stone.
[ترجمه شیدا] حروف روی سنگ حک شده بودند.
|
[ترجمه گوگل]حروف بر روی سنگ حک شده بود
[ترجمه ترگمان]حروف را از سنگ پرت کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His name was incised on the stone.
[ترجمه گوگل]نام او بر روی سنگ حک شده بود
[ترجمه ترگمان]اسم او دیگر روی سنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. After the surface is polished, a design is incised or painted.
[ترجمه گوگل]پس از صیقل دادن سطح، یک طرح برش یا رنگ آمیزی می شود
[ترجمه ترگمان]بعد از صیقل دادن سطح، طراحی incised یا نقاشی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The deeply incised DE/ED made with a red-hot nail was visible for anyone to see.
[ترجمه گوگل]برش عمیق DE/ED ساخته شده با میخ قرمز داغ برای همه قابل مشاهده بود
[ترجمه ترگمان]به محض دیدن هر کسی که ببیند یک میخ پر از شدت و تصادفات با میخ داغ به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Being based on characters which had been designed for incising in stone they were difficult and slow to write.
[ترجمه گوگل]با توجه به شخصیت هایی که برای برش دادن سنگ طراحی شده بودند، نوشتن آنها دشوار و کند بود
[ترجمه ترگمان]بر مبنای شخصیت هایی که برای incising در سنگ طراحی شده بودند، نوشتن آن ها دشوار و آهسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Figure out how to incise the charts.
[ترجمه گوگل]نحوه برش دادن نمودارها را بیابید
[ترجمه ترگمان]شکل ۱ را ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The pot surface can also be carved, incised and perforated: all three of these techniques involve the removal of clay.
[ترجمه گوگل]سطح گلدان را نیز می توان حک کرد، برش داد و سوراخ کرد: هر سه این تکنیک ها شامل حذف خاک رس است
[ترجمه ترگمان]سطح قابلمه نیز می تواند حکاکی، incised و سوراخ دار باشد: هر سه این روش ها شامل حذف خاک رس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It has several deep canyons incising into its southern flank, and an old road running within a few miles of it.
[ترجمه گوگل]دارای چندین دره عمیق است که در جناح جنوبی آن بریده شده است و یک جاده قدیمی در چند مایلی آن قرار دارد
[ترجمه ترگمان]چندین دره عمیق عمیق در جناح جنوبی آن وجود دارد و یک جاده قدیمی که در چند مایلی آن می دود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Its bright green color and incised leaves serve as a most suitable complement to cryptocorynes.
[ترجمه گوگل]رنگ سبز روشن و برگ های بریده شده آن به عنوان مناسب ترین مکمل برای کریپتوکورین ها عمل می کند
[ترجمه ترگمان]رنگ سبز روشن آن و برگ های incised به عنوان a مکمل برای cryptocorynes عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Two square escutcheon plates, each incised with a cross, have been riveted on to the surface above and below the keyhole.
[ترجمه گوگل]بر روی سطح بالا و زیر سوراخ کلید دو صفحه مربع شکل که هر کدام با یک صلیب بریده شده است
[ترجمه ترگمان]دو بشقاب بزرگ خانوادگی که هر یک از آن ها با صلیب کشیده شده و روی سطح سوراخ سوراخ سوراخ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Now the natural drainage systems are incised 20 feet below the surrounding landscape.
[ترجمه گوگل]اکنون سیستم های زهکشی طبیعی 20 فوت زیر چشم انداز اطراف حفر شده اند
[ترجمه ترگمان]اکنون سیستم های زه کشی طبیعی در حدود ۲۰ فوت پایین تر از چشم انداز اطراف قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I too enlarged the material in Sur Incises, and the work had an immediate impact without my abandoning anything at all.
[ترجمه گوگل]من هم مطالب را در Sur Incises بزرگتر کردم و کار تأثیر فوری گذاشت بدون اینکه من اصلاً چیزی را رها کنم
[ترجمه ترگمان]من نیز مطالب را در صور Incises بزرگ کردم، و کار بدون رها کردن هر چیزی تاثیر فوری داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Use a warm sharp pointed spatula and neatly incise minute line simulation strands of hair.
[ترجمه گوگل]از یک کاردک نوک تیز گرم استفاده کنید و تارهای شبیه‌سازی خط ریز مو را به دقت برش دهید
[ترجمه ترگمان]یک چاقوی تیز و لبه تیز و با دقت به اندازه یک دقیقه از تار مو از مو استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بریدن (فعل)
chop, truncate, dock, cut off, cut, intercept, carve, rift, slice, flick, amputate, sliver, cut back, haggle, knife, shred, gash, engrave, whittle, incise, shear, mangle, raze, hack, exsect, hew, lancinate, resect, scarp, sever, skive, stump, sunder

کندن (فعل)
gnaw, pluck, channel, pug, pick, gully, pull, peel, trench, gouge, mine, dig, incise, enucleate, cut out, rend, scoop, evulse

شکاف دادن (فعل)
chap, incise, shear, slash

چاک دادن (فعل)
rift, strip, tear, slit, incise, slash, kerf, scotch, unseam

حجاری کردن (فعل)
incise, sculpt

انگلیسی به انگلیسی

• cut; carve; engrave
if you incise something, you cut into it carefully with a sharp instrument; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : incise
✅️ اسم ( noun ) : incision / incisiveness
✅️ صفت ( adjective ) : incisive
✅️ قید ( adverb ) : incisively

بپرس