1. they met incidentally
آنها برحسب اتفاق ملاقات کردند.
2. Incidentally, I wanted to have a word with you about your expenses claim.
[ترجمه گوگل]اتفاقاً می خواستم در مورد ادعای هزینه های شما با شما صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]ضم نا می خواستم با شما در مورد هزینه های claim صحبت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The letter mentioned my great-aunt and uncle only incidentally.
[ترجمه گوگل]در نامه فقط به صورت اتفاقی از خاله و عموی من نام برده شده است
[ترجمه ترگمان]این نامه به عمه بزرگ من و شوهر خاله mentioned اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Incidentally, I think you still owe me some money.
[ترجمه گوگل]اتفاقا فکر کنم هنوز مقداری پول به من بدهکار هستی
[ترجمه ترگمان]ضم نا من فکر می کنم تو هنوز به من پول بدهکاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Some people, and incidentally that includes Arthur, just won't look after themselves properly.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد، و اتفاقاً شامل آرتور نیز می شود، به درستی از خود مراقبت نمی کنند
[ترجمه ترگمان]برخی افراد، و اتفاقا این که شامل آرتور می شود، درست بعد از آن خود را به درستی نگاه نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The wine, incidentally, goes very well with a mature cheese.
[ترجمه گوگل]شراب، اتفاقا، با پنیر بالغ بسیار خوب می آید
[ترجمه ترگمان]شراب، اتفاقا خیلی خوب با پنیر پخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Quite incidentally, I got some useful information at the party.
[ترجمه گوگل]اتفاقاً در مهمانی اطلاعات مفیدی به دست آوردم
[ترجمه ترگمان]اتفاقا من یه سری اطلاعات مفید توی مهمونی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Incidentally, where were you born?
9. Incidentally, this means that we can use mitochondria to trace our ancestry, strictly down the female line.
[ترجمه گوگل]اتفاقاً این بدان معنی است که ما می توانیم از میتوکندری برای ردیابی اصل و نسب خود استفاده کنیم، دقیقاً از خط زن
[ترجمه ترگمان]ضمنا، این بدان معنی است که ما می توانیم از میتوکندری برای ردیابی نسب و نسب ما، به شدت از خط مونث استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Incidentally the Amstrad mouse driver is only MOUSE. COM and don't try using other mouse drivers because they definitely don't work.
[ترجمه گوگل]اتفاقا درایور موس آمستراد فقط ماوس است COM و سعی نکنید از سایر درایورهای ماوس استفاده کنید زیرا قطعاً کار نمی کنند
[ترجمه ترگمان]در ضمن، راننده موشی Amstrad تنها mouse است COM را با استفاده از محرک های موشی دیگر امتحان نکنید چون آن ها قطعا کار نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Incidentally, if an aircraft is very difficult to get into a spin, it also may be very difficult to recover.
[ترجمه گوگل]اتفاقاً، اگر چرخش یک هواپیما بسیار دشوار باشد، بازیابی آن نیز ممکن است بسیار دشوار باشد
[ترجمه ترگمان]در ضمن، اگر سوار شدن به هواپیما بسیار مشکل باشد، بهبود آن نیز ممکن است بسیار دشوار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Incidentally, we would be grateful if you would do your best to be ready to start work at 00 a. m.
[ترجمه گوگل]اتفاقاً اگر تمام تلاش خود را بکنید تا ساعت 00 صبح آماده شروع کار باشید، سپاسگزار خواهیم بود متر
[ترجمه ترگمان]در ضمن، ما باید سپاسگزار باشیم که شما بهترین کار را برای شروع کار در ساعت ۷ انجام بدهید ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The private detective who, not so incidentally, taught Patrick everything he knows.
[ترجمه گوگل]کارآگاه خصوصی که نه چندان اتفاقی، به پاتریک هر آنچه را که می داند آموخت
[ترجمه ترگمان]کارآگاه خصوصی که این طور با توجه به \"پاتریک\" هر چیزی که اون می دونه رو به \"پاتریک\" یاد داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Masur does incidentally, even in this live performance, observe the exposition repeat in the first movement.
[ترجمه گوگل]ماسور اتفاقاً حتی در این اجرای زنده، تکرار نمایش را در موومان اول مشاهده می کند
[ترجمه ترگمان]Masur به طور اتفاقی، حتی در این نمایش زنده، شاهد تکرار در اولین حرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید