• : تعریف: lack of confidence or certainty; doubt. • متضاد: certitude
جمله های نمونه
1. Chapter 2: we introduce the development of incertitude theory.
[ترجمه گوگل]فصل 2: توسعه نظریه عدم قطعیت را معرفی می کنیم [ترجمه ترگمان]فصل ۲: ما توسعه نظریه incertitude را معرفی می کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Process Entropy is a measurement for the incertitude degree of process.
[ترجمه گوگل]آنتروپی فرآیند اندازه گیری درجه عدم قطعیت فرآیند است [ترجمه ترگمان]آنتروپی فرآیند اندازه گیری درجه incertitude فرآیند است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The evidence theory and fuzzy integral can abate the incertitude and improve the accuracy of decision.
[ترجمه گوگل]تئوری شواهد و انتگرال فازی می تواند عدم قطعیت را کاهش داده و دقت تصمیم را بهبود بخشد [ترجمه ترگمان]نظریه شواهد و انتگرال فازی می تواند قابلیت اطمینان را کاهش داده و دقت تصمیم را بهبود بخشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Rough Set is a new mathematics theory that can deal with incertitude and incompletion data.
[ترجمه گوگل]Rough Set یک نظریه ریاضی جدید است که می تواند با عدم قطعیت و ناقص بودن داده ها مقابله کند [ترجمه ترگمان]Rough یک نظریه ریاضی جدید است که می تواند با داده های incertitude و incompletion سروکار داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. There are many new trends in economic development with the incertitude growing .
[ترجمه گوگل]بسیاری از روندهای جدید در توسعه اقتصادی با افزایش عدم اطمینان وجود دارد [ترجمه ترگمان]گرایش های جدید بسیاری در توسعه اقتصادی با رشد incertitude وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید