incentive

/ˌɪnˈsentɪv//ɪnˈsentɪv/

معنی: انگیزه، مشوق، اتش افروز
معانی دیگر: انگیزان، محرک، فتنه انگیز، موجب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: something that motivates one to work or act.
مترادف: enticement, inducement, motivation, stimulant
متضاد: deterrent, disincentive
مشابه: bait, come-on, encouragement, exhortation, goad, impetus, lure, motive, persuasion, premium, reason, spur, stimulus, temptation

- The Army offers various incentives to enlist.
[ترجمه هیچکس] ارتش برای جذب افراد انگیزه های مختلفی فراهم میکند
|
[ترجمه گوگل] ارتش انگیزه های مختلفی برای سربازگیری ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان] ارتش انگیزه های مختلفی را برای نامنویسی پیشنهاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The competition gave the students an incentive to read more books.
[ترجمه گوگل] این مسابقه به دانش آموزان انگیزه داد تا کتاب های بیشتری بخوانند
[ترجمه ترگمان] این رقابت به دانش آموزان انگیزه ای برای خواندن کتاب های بیشتر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a sense of ambition that encourages greater effort or productivity.
مترادف: motivation
مشابه: ambition, initiative

- He has shown no incentive in his work.
[ترجمه گوگل] او هیچ انگیزه ای در کار خود نشان نداده است
[ترجمه ترگمان] او هیچ انگیزه ای در کار خود نشان نداده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: motivating, as to work or action; stimulating; inciting.

- This is part of the company's incentive plan.
[ترجمه گوگل] این بخشی از طرح تشویقی شرکت است
[ترجمه ترگمان] این بخشی از برنامه ابتکار شرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. this policy is an incentive rather than a discouragement to corruption
این سیاست مشوق فساد است نه بازدارنده ی آن.

2. for some people money is a major incentive
برای برخی از مردم،پول انگیزه ی بزرگی است.

3. You get a big salary incentive and free board and lodging too.
[ترجمه mehrdad shahabi] شما یک انگیزه مالی بزرگ، اقامت و غذای رایگان دریافت می کنید
|
[ترجمه گوگل]شما یک مشوق حقوق بزرگ و تخته و اقامت رایگان نیز دریافت می کنید
[ترجمه ترگمان]شما یک محرک حقوقی بزرگ و همچنین غذا و غذا دریافت می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The most direct financial incentive to prevent rubbish is to charge people by the amount of rubbish they put out.
[ترجمه گوگل]مستقیم ترین انگیزه مالی برای جلوگیری از زباله این است که افراد را بر اساس میزان زباله هایی که بیرون می ریزند، هزینه کنیم
[ترجمه ترگمان]اصلی ترین محرک مالی برای جلوگیری از زباله ها این است که مردم را با مقدار زباله که از بین می برند، شارژ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As an added incentive, there's a bottle of champagne for the best team.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک انگیزه اضافی، یک بطری شامپاین برای بهترین تیم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک انگیزه اضافه، یک بطری شامپاین برای بهترین تیم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Neither side would have an incentive to start a war. Ergo, peace would reign.
[ترجمه گوگل]هیچ یک از طرفین انگیزه ای برای شروع جنگ ندارند بنابراین، صلح حاکم خواهد شد
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام از طرفین انگیزه ای برای شروع جنگ ندارند بنابراین صلح حکمفرما خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The company operates a share incentive scheme for its workers.
[ترجمه گوگل]این شرکت یک طرح تشویقی سهم برای کارگران خود اجرا می کند
[ترجمه ترگمان]شرکت یک طرح مشوق مشترک برای کارگران خود عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A little bonus will give the employees an incentive to work harder.
[ترجمه گوگل]یک پاداش کوچک به کارمندان انگیزه می دهد تا سخت تر کار کنند
[ترجمه ترگمان]یک پاداش کوچک به کارمندان انگیزه می دهد که سخت تر کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The emphasis is on the carrot of incentive rather than the stick of taxes.
[ترجمه گوگل]تاکید بر هویج انگیزه است تا چوب مالیات
[ترجمه ترگمان]تاکید بر روی هویج انگیزه به جای استفاده از عصا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She had the added incentive of being within reach of the world record.
[ترجمه نیما سعادتی] او انگیزه مضاعفی ازحیث قرارداشتن در عرصه حدنصاب جهانی داشت. [او/اوه داشت آ/موجود اضافه اید انگیزه/مشوق اِ/ازبرای بودن اندر/داخل رس/نائل/کران/دامنه/عرصه اِ آ/موجود جهان رکورد. ]
|
[ترجمه گوگل]او این انگیزه را داشت که در دسترس رکورد جهانی باشد
[ترجمه ترگمان]او انگیزه اضافی برای رسیدن به رکورد جهانی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There will be a major incentive among TV channels to keep standards up.
[ترجمه گوگل]انگیزه بزرگی در بین کانال های تلویزیونی برای حفظ استانداردها وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]یک انگیزه بزرگ در بین کانال های تلویزیونی وجود خواهد داشت تا استانداردها را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bonus payments provide an incentive to work harder.
[ترجمه گوگل]پرداخت‌های پاداش انگیزه‌ای برای کار سخت‌تر ایجاد می‌کنند
[ترجمه ترگمان]پرداخت های Bonus انگیزه بیشتری برای کار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is an added incentive for you to buy from our catalogue-a free gift with every purchase.
[ترجمه گوگل]انگیزه بیشتری برای خرید از کاتالوگ ما برای شما وجود دارد - یک هدیه رایگان با هر خرید
[ترجمه ترگمان]یک انگیزه اضافی برای شما برای خرید از کاتالوگ ما وجود دارد - یک هدیه مجانی با هر خرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Awards provide an incentive for young people to improve their skills.
[ترجمه گوگل]جوایز انگیزه ای برای جوانان فراهم می کند تا مهارت های خود را بهبود بخشند
[ترجمه ترگمان]این جوایز مشوقی برای جوانان جهت بهبود مهارت هایشان را فراهم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انگیزه (اسم)
cause, motive, stimulant, stimulus, goad, motivation, mover, inducement, incentive, impetus, incitation, propellant, propellent

مشوق (صفت)
incentive, challenging, encouraging, exhorting, impellent

اتش افروز (صفت)
inflammatory, incentive, incendiary, tindery

تخصصی

[ریاضیات] مشوق، پاداش، انگیزه، سائق

انگلیسی به انگلیسی

• stimulus, inducement, enticement, encouragement
provocative, stimulating, inciting, encouraging
an incentive is something that encourages you to do something.

پیشنهاد کاربران

Give incentive
انگیزه دادن
به نظرم
Motivation عامل درونی داره و میشه انگیزه
اما
Incentive واژه ی رساتری نیاز داره که انگیختار به نظرم پیشنهاد خودمه چون عامل بیرونی داره
انگیزه، محرک
مثال: The company offered financial incentives to encourage employees to work harder.
شرکت انگیزه های مالی ارائه داد تا کارمندان را به کار سخت تر تشویق کند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
بهترین معادل این کلمه تو فارسی "" تشویقی "" هستش چون این کلمه برای کارمندان و محیط کار بکار میره.
انگیزه - مشوق
Incentive به معنی انگیزش
انگیزش های خارجی مثل انگیزش های مالی و پاداش هایی که بیشتر جنبه مادی دارن.
Motivation هم به معنی انگیزه
برای انگیزه های شخصی و ذهنی یک فرد که جنبه احساسی دارن نه مادی.
financial incentives = مشوق های مالی
Noun
🔴 something that encourages a person to do something or to work harder
Example :
The way Chinese interact with each other online is changing rapidly and in many ways is ahead of its western counterparts, so Chinese have no incentive to go on those platforms. Chinese companies have not been very successful at gaining users outside their home market either.
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : incentivize
اسم ( noun ) : incentive
صفت ( adjective ) : _
قید ( adverb ) : _
دوستان لطفا لطفا لطفا incentive رو با motivation اشتباه نگیرید این دو کلمه کلاً یک مفهوم جدا دارند. . .
ببینید
incentive یعنی ما توسط یک شخصی تشویق و وادار بشیم که یک کاری رو انجام بدیم
اما motivation یعنی انگیزه ای ک خودمون داریم یعنی خودمون دوست داریم یه کاری را انجام بدیم و هیچ زوری و مشوقی پشت سرمون نیست چون اون کار و فعالیت و دوست داریم مثل یادگیری زبان انگلیسی که یک انگیزه هست ک خودمون داریم یادبگیریم و کسی ما رو وادار به زبان خوندن نمی کنه. . .
لطفا این دوتارو اشتباه نگیرید برای اطلاعات بشیتر میتونید دوتا واژه رو جستجو کنید
تقویت کننده
چه تقویت مثبت ( افزودن نتیجه ای مثبت که تا بحال نبوده )
چه تقویت منفی ( حذف کردن نتیجه منفی یک عمل )
* تخصصی روان شناسی *
incentive ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: مشوق
تعریف: محرک بیرونی که برانگیزندۀ رفتار موجود زنده است
پاداش
stimulus
مشوق، تشویق کننده، برانگیخته کننده، تحریک کننده
incentive: مشوق یا انگیزه ای از بیرون آدم
motivation: عامل انگیزش یا تشویق که از درون آدمه
💠 Trump’s hubris has brought about the downfall of his family’s business empire
. . . Promising this to the brash young Donald was a problem. Mayor Beame had his deputy John Zuccotti check in with Fred, who promised he’d oversee it all. That satisfied Beame, who announced the project as the first of his brand - new Business Incentive Program. But it still had to pass the board of estimate, where there was static from the Hotel Association, led by Helmsley, peeved because its operators would not get the tax abatement under the plan.
...
[مشاهده متن کامل]

💠 Fiscal incentives will be introduced to encourage the use of cleaner cars
مشوق/محرک/انگیزه های مالی. . . . تا از اتومبیل های پاک تر استفاده بشه

Motivation
دلیل، سبب، علت، هدف
انگیزه. مشوش، مزیت
مشوق
انگیزه
انگیزه بخش
انگیزه آفرین
انگیزه. محرک. تشویق.
انگیزه
تشویقی و انگیزشی
مثال :
I'm looking for some kind of discount or incentive
محرک
( هر نوع ) عامل انگیزشی/تشویقی ( اضافه حقوق/امتیاز فوق العاده/کمک هزینه معاش ) ارائه شده به جهت افزایش فروش/درآمد
تشویقی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس