incendiary

/ˌɪnˈsendieri//ɪnˈsendɪəri/

معنی: اتش زا، اتش افروز
معانی دیگر: (وابسته به آتش زدن عمدی مال و ملک) آتش افروزی، آتش افروزانه، آتشزا (مانند بمب و مواد محترقه)، نفاق انداز، آشوب انگیز، فتنه انگیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: causing or having the potential to cause a fire.

- The fire was not accidental but was started by an arsonist with an incendiary device.
[ترجمه گوگل] این آتش سوزی تصادفی نبوده بلکه توسط یک آتش افروز با یک وسیله محترقه آغاز شد
[ترجمه ترگمان] آتش تصادفی نبود بلکه به وسیله آتش افروزی که با وسیله آتش زا درست شده بود شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or relating to objects, esp. bombs, missiles, or the like, that produce intense heat and fire when ignited.

- Fires blazed throughout the city after the attackers employed incendiary weapons.
[ترجمه گوگل] پس از آن که مهاجمان از سلاح های آتش زا استفاده کردند، آتش در سراسر شهر شعله ور شد
[ترجمه ترگمان] پس از این که مهاجمان سلاح های incendiary را به کار گرفتند شعله های آتش در سراسر شهر شعله ور شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: causing or capable of causing strife or anger; inflammatory.
مشابه: inflammatory

- The speaker's incendiary remarks came close to starting a riot.
[ترجمه وایبی] اظهارات فتنه انگیز سخنران کم مانده بود شورش ایجاد کند.
|
[ترجمه گوگل] سخنان آتش زا رئیس مجلس نزدیک بود که شورش به راه بیفتد
[ترجمه ترگمان] سخنان فتنه انگیز سخنگو نزدیک به شروع شورش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: of or relating to arson or arsonists.
اسم ( noun )
حالات: incendiaries
(1) تعریف: a bomb, missile, shell, or the like, that yields intense heat and fire when exploded.

(2) تعریف: a person who purposely sets fire to property; arsonist.

(3) تعریف: anyone who agitates or creates strife, esp. political strife; agitator.
مشابه: agitator

جمله های نمونه

1. incendiary bomb
بمب آتشزا

2. incendiary bombs caused a conflagration in the city
بمب های آتشزا شهر را دستخوش آتش سوزی گسترده ای کرد.

3. incendiary fires
حریق های عمدی

4. an incendiary crime
جرم آتش افروزی

5. an incendiary grenade
نارنجک آتش زا

6. his incendiary speeches
سخنرانی های فتنه انگیز او

7. The soldiers were trained to deal with incendiary attacks.
[ترجمه گوگل]سربازان برای مقابله با حملات آتش زا آموزش دیده بودند
[ترجمه ترگمان]سربازان برای مقابله با حملات آتش زا تعلیم دیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An incendiary device exploded in the store, setting fire to furniture.
[ترجمه گوگل]انفجار یک وسیله محترقه در مغازه باعث آتش گرفتن اثاثیه منزل شد
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه انفجاری در مغازه منفجر شد و به اسباب و اثاثه آتش زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There were high-explosive and incendiary bombs of various types available, but no combination weapon.
[ترجمه گوگل]بمب های پرقدرت و آتش زا از انواع مختلف موجود بود، اما هیچ سلاح ترکیبی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]مواد منفجره و مواد منفجره در انواع گوناگون وجود داشت، اما هیچ سلاح ترکیبی وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The caller claimed three incendiary devices had been planted at the Vineyards.
[ترجمه گوگل]تماس گیرنده مدعی شد که سه دستگاه آتش زا در تاکستان کار گذاشته شده است
[ترجمه ترگمان]The مدعی شد که سه دستگاه آتش زا در the کار گذاشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then a series of cassette-sized incendiary devices were carefully hidden in a number of stores.
[ترجمه گوگل]سپس یک سری وسایل آتش زا به اندازه کاست در تعدادی از فروشگاه ها به دقت پنهان شد
[ترجمه ترگمان]سپس مجموعه ای از وسایل آتش زا به اندازه کاست در تعدادی از فروشگاه ها پنهان شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An incendiary device exploded setting fire to furniture, but the blaze was brought under control.
[ترجمه گوگل]انفجار یک دستگاه آتش زا باعث آتش سوزی مبلمان شد اما آتش مهار شد
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه اشتعال آتش را به سمت مبل پرتاب کرد، اما شعله آن تحت کنترل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Incendiary devices have caused millions of pounds in damage.
[ترجمه گوگل]وسایل آتش زا میلیون ها پوند خسارت وارد کرده است
[ترجمه ترگمان]دستگاه های incendiary میلیون ها پوند خسارت وارد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But taxes, earlier considered the incendiary device of the race, may no longer be so.
[ترجمه گوگل]اما مالیات ها که قبلاً وسیله آتش زا این مسابقه تلقی می شد، ممکن است دیگر چنین نباشد
[ترجمه ترگمان]اما مالیات، پیش از این، دستگاه فتنه انگیز نژاد را به حساب می آورد، ممکن است دیگر چنین نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Firemen found more than a dozen incendiary devices in the offices near Borden, Hants, used by scientists to study squirrels.
[ترجمه گوگل]آتش نشانان بیش از دوازده دستگاه آتش زا در دفاتر نزدیک بوردن، هانتس پیدا کردند که توسط دانشمندان برای مطالعه سنجاب ها استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]Firemen بیش از دوازده دستگاه فتنه انگیز را در دفتر near، Hants، پیدا کرد که توسط دانشمندان برای مطالعه سنجاب ها مورد استفاده قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. On the other hand, their behavior is too incendiary to go unchecked.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، رفتار آنها بیش از حد تحریک کننده است که نمی توان آن را کنترل کرد
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، رفتار آن ها به شدت incendiary است که بدون کنترل ادامه یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. But the incendiary devices were different from those used in previous arson attacks by the extremist group.
[ترجمه گوگل]اما وسایل آتش زا با مواردی که در حملات آتش افروز قبلی توسط این گروه افراطی استفاده شده بود متفاوت بود
[ترجمه ترگمان]اما این وسایل انفجاری با استفاده از موارد استفاده شده در حملات تروریستی قبلی توسط گروه افراطی متفاوت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. A blue flash like an incendiary, the child did not start, but leaned closer to the pane.
[ترجمه گوگل]درخشش آبی مانند یک آتش زا، کودک شروع نکرد، اما به شیشه نزدیک تر شد
[ترجمه ترگمان]یک فلاش آبی مثل آتش زدن، بچه شروع نکرد، اما به شیشه نزدیک تر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. In its place is a new rhetoric, an incendiary rhetoric, a rhetoric of vitriolic accusation.
[ترجمه گوگل]به جای آن یک لفاظی جدید، یک لفاظی آتش زا، یک لفاظی از اتهامات شرورانه است
[ترجمه ترگمان]در محل آن، معانی بیان جدید، لفاظی فتنه انگیز، و معانی بیان تند و نیشدار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اتش زا (صفت)
incendiary, pyrophoric

اتش افروز (صفت)
inflammatory, incentive, incendiary, tindery

انگلیسی به انگلیسی

• arsonist, one who deliberately and maliciously sets fire to property; bomb which ignites and burns; agitator, one who stirs up strife
pertaining to arson, of the deliberate burning of property; stirring up violence or strife, inflammatory
incendiary attacks or weapons involve setting fire to something.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A person who sets fires, especially to cause destruction 🔥
🔍 مترادف: Arsonist
✅ مثال: The incendiary was arrested for starting multiple wildfires
Incendiary /ɪnˈsɛndɪərɪ/ ( adj ) – meaning:
1. ( of a substance ) capable of catching fire, causing fires, or burning readily.
آتش افروز؛ به راحتی قادر به آتش گرفتن و سوختن؛ شعله ور کننده
Example 1: 👇
...
[مشاهده متن کامل]

Five incendiary devices were found in her house.
پنج دستگاه آتش زا در منزل وی کشف شد.
Example 2: 👇
The soldiers were trained to deal with incendiary attacks.
سربازان برای مقابله با حملات آتش زا آموزش دیده بودند.
Example 3: 👇
There were high - explosive and incendiary bombs of various types available, but no combination weapon.
بمب های پرقدرت و آتش زا از انواع مختلف موجود بود، اما هیچ سلاح ترکیبی وجود نداشت.
❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌
2. tending to create strife or violence; inflammatory; provocative.
مایل به ایجاد خشونت و نزاع؛ تنش زا؛ محرک؛ مفسده انگیز؛ تحریک کننده؛ فتنه گرایانه
Example 1: 👇
In its place, it’s an incendiary rhetoric, a rhetoric of vitriolic accusation.
در جای خود، این یک لفاظی تحریک آمیز است، یک لفاظی از اتهامات شرورانه.
Example 2: 👇
He made certain incendiary remarks.
اظهارات وی تنش زا بود.
Example 3: 👇
ABE: Billy is a firebrand—a real radical abolitionist and he can't stand anybody who keeps his mouth shut and abides by the constitution. If he had his way, the whole union would be set on fire, and we’d all be burned to a crisp. Eh, Billy?
BILLY: Yes, Mr. Lincoln. And if you'll permit me to say so, I think you'd be of more use to your fellowmen if you allowed some of the same incendiary impulses to come out in you.
ABE: You see, Bowling? He wants me to get down into the blood - soaked and grapple with all the lions of injustice and oppression.
Abe Lincoln in Illinois - a play by Robert E. Sherwood
‏آبراهام لینکن: بیلی یک فردِ دو آتشه است - یک رادیکال واقعیِ معتقد به لغو برده داری. اون نمی تونه کسی که دهانش رو ببنده و قانون اساسی رو رعایت کنه، تحمل کنه. اگر راهی داشت، کل اتحادیه به آتش کشیده می شد و همه ما به شدت می سوختیم. اوه، بیلی؟
بیلی: بله، آقای لینکلن. و اگر اجازه داشته باشم که بگم، فکر می کنم در صورتی که فرصتی ایجاد کنید که برخی از همین انگیزه های تحریک کننده یا تنش آفرین در شما هم ظاهر بشه، برای همنوعانتان مفیدتر خواهید بود.
‏آبراهام لینکن: می بینی، بولینگ؟ او از من می خواد که غرق در خون فرو بروم و با همه شیرهای ( غول هایِ ) بی عدالتی و ظلم دست و پنجه نرم کنم.
* گفتگوی انتخابی: از نمایشنامه ی #آبراهام لینکن در ایلینوی، # اثر رابرت شِروود

incendiary
منابع• https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/definition/english/incendiary_1
در معنای لغوی خود این صفت موادی را توصیف می کند که می توانند باعث آتش سوزی شوند. همچنین می تواند هر چیزی را که به طور مجازی تحریک می کند توصیف کند. مثلا رفتاری ک باعث خشم و عصبانیت طرف شود.
تفرقه انگیز
فتنه انگیز - آشوب گر
هم معنی demagogic
adjective
1 : containing chemicals that explode into flame : producing a fire
◀️The fire was started by an incendiary bomb/device
2 [more incendiary; most incendiary] : causing anger
◀️ They use incendiary [=inflammatory] rhetoric to get public attention.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️incendiary words/language
۱. آتش زا
۲. خشمگین کننده

سه تا معنی مختلف داره
1 - اتش زا incendiary grenade
2 - اشوب گر agitator
3 - فتنه اگیز his incendiary speeches
آتش زا
The explosion seems to have been caused by an incendiary device

بپرس