incapability

/ɪnˌkeɪpəˈbɪlɪti//ɪnˌkeɪpəˈbɪlɪti/

معنی: نا توانی، عجز، بی لیاقتی
معانی دیگر: عجز، ناتوانی، بی لیاقتی

جمله های نمونه

1. Last wax the incapability is over-weight and keep penetration beaded paint from peeping out ground colour.
[ترجمه گوگل]آخرین موم ناتوانی بیش از حد وزن است و مانع از نفوذ رنگ مهره ای از رنگ زمین می شود
[ترجمه ترگمان]در موم گذشته، incapability بیش از حد وزن دارند و رنگ دانه های منجوق دوزی شده را از رنگ زمین به بیرون نگاه می دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I hereby apologize for my regretful incapability exposed last year.
[ترجمه گوگل]بدینوسیله از ناتوانی متأسفانه خود که در سال گذشته افشا شد عذرخواهی می کنم
[ترجمه ترگمان]بدین وسیله اعلام می کنم که سال پیش پشیمان شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Exceed the effect an insurance incapability receive overage recompense.
[ترجمه گوگل]بیش از اثر ناتوانی بیمه دریافت غرامت بیش از حد
[ترجمه ترگمان]عدم تحقق این اثر، عدم پرداخت پاداش را دریافت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let many aqua also incapability dousing, flood also the incapability drown!
[ترجمه گوگل]اجازه دهید بسیاری از آبی نیز ناتوانی dousing، سیل نیز ناتوانی غرق!
[ترجمه ترگمان]همچنین این افراد عبارتند از: incapability، also،،، also، drown، drown، drown، incapability، incapability، incapability، incapability، incapability، incapability، incapability، incapability، incapability، incapability، incapability،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The university bring out all ability including incapability.
[ترجمه گوگل]دانشگاه تمام توانایی ها از جمله ناتوانی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این دانشگاه همه توانایی خود را از جمله incapability فراهم می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Admission of incapability and incompetence in prosperity undoubtedly makes an opportunity of failure.
[ترجمه گوگل]اعتراف به ناتوانی و ناتوانی در سعادت بدون شک فرصتی برای شکست است
[ترجمه ترگمان]پذیرش اعضای جدید و عدم صلاحیت در موفقیت بدون شک فرصتی برای شکست ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Westerners believe that self - surrender is incapability.
[ترجمه گوگل]غربی ها بر این باورند که تسلیم نفس ناتوانی است
[ترجمه ترگمان]غربی ها بر این باورند که خود -، incapability است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The sense of incapability for have in day started from the time of birth.
[ترجمه گوگل]احساس ناتوانی در روز از بدو تولد شروع شد
[ترجمه ترگمان]The که در طول روز از زمان تولد آغاز می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Of course, the naiveness of mental activities is the embodiment of their incapability of independent thinking by facing up to the hash reality.
[ترجمه گوگل]البته ساده لوحی فعالیت های ذهنی تجسم ناتوانی آنها در تفکر مستقل از رویارویی با واقعیت هش است
[ترجمه ترگمان]البته، the فعالیت های ذهنی تجسم سازی their از تفکر مستقل با مواجهه با واقعیت درهم سازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Then high class lady lounge suit bell socket, also the incapability act as evening dress.
[ترجمه گوگل]سپس بانوی کلاس بالا کت و شلوار سالن سوکت زنگ، همچنین ناتوانی عمل به عنوان لباس شب
[ترجمه ترگمان]پس از آن، سالن ورزش بانوان طبقه بالا نیز مانند لباس شب عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The fifth part introduced the announcement system construction of objective incapability procedure of execution.
[ترجمه گوگل]بخش پنجم به معرفی سیستم اعلامی ساخت روش ناتوانی عینی در اجرا پرداخت
[ترجمه ترگمان]بخش پنجم، ساخت سیستم incapability سازی عینی را به اجرا در می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The fourth part introduced the precondition of solution to objective incapability of procedure of execution.
[ترجمه گوگل]بخش چهارم پیش شرط حل ناتوانی عینی رویه اجرا را معرفی کرد
[ترجمه ترگمان]بخش چهارم، پیش شرط راه حل را به incapability عینی مراحل اجرا معرفی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Then, also put forward the proposal to prevent objective incapability of procedure of execution.
[ترجمه گوگل]سپس پیشنهادی برای جلوگیری از ناتوانی عینی از رویه اجرا مطرح کرد
[ترجمه ترگمان]سپس پیشنهاد را برای پیش گیری از عدم تحقق اهداف اجرا مطرح نمود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The sixth part introduced the relief and prevention of objective incapability of procedure of execution.
[ترجمه گوگل]بخش ششم رفع و پیشگیری از ناتوانی عینی در اجرا را معرفی کرد
[ترجمه ترگمان]بخش ششم امداد و جلوگیری از تحقق اهداف تحقق اهداف را معرفی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناتوانی (اسم)
failure, weakness, asthenia, impotence, impotency, impuissance, infirmity, inability, incapacitation, disability, flivver, intolerance, disablement, insufficiency, intolerancy, incapability, insufficience

عجز (اسم)
weakness, paralysis, impotence, impotency, entreaty, cry, impuissance, inability, disability, disablement, incapacity, insufficiency, incapability, imploration, insufficience

بی لیاقتی (اسم)
inability, inaptitude, incapability

انگلیسی به انگلیسی

• lack of capability, inability, incompetence

پیشنهاد کاربران

بپرس