incantation

/ˌɪnkənˈteɪʃn̩//ˌɪnkænˈteɪʃn̩/

معنی: طلسم، سحر، افسون، جادو گری، جادو، افسون گری، افسون خوانی، تبلیغات
معانی دیگر: ورد خوانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: incantational (adj.), incantatory (adj.)
(1) تعریف: the words or sounds that are uttered or chanted as part of a magical ritual or spell, or the act of uttering such words or sounds.
مشابه: charm, magic, spell

- The witches joined in a circle and began their solemn incantation.
[ترجمه گوگل] جادوگران در یک دایره به هم پیوستند و افسون رسمی خود را آغاز کردند
[ترجمه ترگمان] جادوگرها به یک دایره ملحق شدند و افسون solemn را شروع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the casting of magical spells; magical ritual.

(3) تعریف: the expression of predictable opinions or responses, likened to the chanting of a spell.

- These are just the typical incantations of politicians.
[ترجمه گوگل] اینها فقط افسون های معمولی سیاستمداران است
[ترجمه ترگمان] اینها فقط افسون معمولی سیاستمداران هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Around the fire, tribal elders chanted incantations.
[ترجمه گوگل]در اطراف آتش، بزرگان قبیله شعارهایی می دادند
[ترجمه ترگمان]در اطراف آتش، ریش سفیدان قبایل آواز می خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This is an incantation that can spell anybody.
[ترجمه گوگل]این یک طلسم است که می تواند هر کسی را املا کند
[ترجمه ترگمان] این افسونی بود که میتونه هر کسی رو طلسم کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And so prayers and incantations continue.
[ترجمه گوگل]و به این ترتیب دعا و نیایش ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]و بنابراین دعا و افسون همچنان ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Now his incantations of the old slogans of national independence and identity sounded more and more hollow.
[ترجمه گوگل]حالا شعارهای قدیمی استقلال و هویت ملی او بیش از پیش توخالی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]اکنون افسون او از شعارهای قدیمی استقلال و هویت ملی بیشتر و پوچ به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He sought in his head for an incantation that had faded clean away.
[ترجمه گوگل]او در سر خود به دنبال افسونی بود که کاملاً محو شده بود
[ترجمه ترگمان]افسونی را که پاک شده بود دنبال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This is incantation that can spell anybody.
[ترجمه گوگل]این طلسم است که می تواند هر کسی را املا کند
[ترجمه ترگمان] این افسونی بود که می تونه هر کسی رو طلسم کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Geography teaching; Formula for incantation; Constellate.
[ترجمه گوگل]تدریس جغرافیا; فرمول افسون؛ صورت فلکی
[ترجمه ترگمان]تدریس جغرافیا؛ فرمول برای ورد؛ Constellate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The act of conjuring up a spirit by incantation.
[ترجمه گوگل]عمل تجسم روح با طلسم
[ترجمه ترگمان]افسون خوانی یه روح با افسون خوانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And, by the incantation of the verse.
[ترجمه گوگل]و به تلقین آیه
[ترجمه ترگمان]و با افسون آن شعر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Kyruk chanted an incantation and gestured.
[ترجمه گوگل]کیروک افسونی سر داد و اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]طلسمی زمزمه کرد و به آن اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Would you teach me some incantation?
[ترجمه گوگل]آیا ممکن است یک طلسم به من یاد بدهی؟
[ترجمه ترگمان]افسونی را به من یاد می دهی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Taoist: ( incantation ) all right, but remember one thing: Patience is rewarded.
[ترجمه گوگل]تائوئیست: (طلسم) بسیار خوب، اما یک چیز را به خاطر داشته باشید: صبر پاداش دارد
[ترجمه ترگمان]Taoist: (ورد)بسیار خوب، اما یک چیز را به یاد داشته باشید: صبر پاداشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She would go into a trance and wail her incantations to the spirits.
[ترجمه گوگل]او به حالت خلسه می رفت و افسون های خود را برای ارواح ناله می کرد
[ترجمه ترگمان]او به حالت خلسه فرو می رفت و با ارواح وردهای جادویی خود را به صدا درمی آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And when the six-strong cast burst into stumbling raps or ranting incantations, even the ravers dotted in the audience look confused.
[ترجمه گوگل]و هنگامی که گروه بازیگران شش نفره به رپ دست و پا می زند یا فحاشی می کند، حتی ریورهای خال خال در بین تماشاگران گیج به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]و هنگامی که این گروه شش نفره به جلو هجوم بردند، شاید هم ranting، حتی the که در تماشاگران علامت گذاری شده بودند، گیج به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طلسم (اسم)
bewitchment, mumbo jumbo, amulet, talisman, spell, fetish, mascot, charm, incantation, cantrip, juju, joss, obeah, phylactery

سحر (اسم)
bewitchment, conjuration, dawn, charm, aurora, daydawn, dayspring, magic, witchcraft, enchantment, sorcery, black art, witchery, black magic, incantation, brightening, thaumaturgy, theurgy, wizardry

افسون (اسم)
bewitchment, fascination, conjuration, spell, charm, enchantment, glamor, incantation, juju

جادوگری (اسم)
diablerie, witchcraft, sorcery, sortilege, voodoo, black art, shamanism, witchery, incantation, voodooism, wizardry

جادو (اسم)
conjuration, weird, talisman, spell, magic, enchantment, glamor, witchery, black magic, incantation, wizard, thaumaturgy, theurgy

افسون گری (اسم)
epode, grace, witchcraft, sorcery, voodoo, incantation, cantation, fairy, witching, voodooism, wizardry

افسون خوانی (اسم)
incantation

تبلیغات (اسم)
incantation, publicity, propaganda

انگلیسی به انگلیسی

• words chanted in a magic spell or ritual; magic spell, magic ritual
an incantation is a magic spell that is chanted or sung.

پیشنهاد کاربران

دوره - معادل کلمه spell
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A series of words said as a magic spell🗣 ✨
🔍 مترادف: Spell
✅ مثال: The witch muttered an incantation to cast the spell
* مجموعه ای از کلمات که به عنوان طلسم یا جادو گفته می شود. این واژه اغلب در مراسم یا تمرینات جادویی برای ایجاد یک اثر فوق طبیعی استفاده می شود.
** هر کلمه یا عبارتی که گفته می شود و باور می رود که تأثیر قوی داشته باشد و اغلب حس شگفتی یا سحر را برانگیزد.
...
[مشاهده متن کامل]

*** به طور معمول در فولکلور، اساطیر و ادبیات فانتزی یافت می شوند. آنها اغلب به عنوان کلماتی با قدرت که می توانند نتایج جادویی به ارمغان بیاورند، به تصویر کشیده می شوند. در بسیاری از فرهنگ ها، افسون ها در مراسم و آئین ها برای فراخوانی حفاظت، شفا یا سایر اثرات مورد نظر استفاده می شوند. ایده استفاده از کلمات گفته شده برای تاثیرگذاری بر واقعیت، باور به قدرت زبان و نیت را برجسته می کند.
مترادف: Spell, charm, enchantment.
مثال؛
The wizard muttered an incantation to summon the spirits.
The ancient book was filled with powerful incantations.
She believed the incantation would bring her good luck.

تلقین
special words that are spoken or sung to have a magic effect; the act of speaking or singing these words
کلمات خاصی که گفته می شود یا خوانده می شود تا اثر جادویی داشته باشد. عمل صحبت کردن یا خواندن این کلمات.
تلقین , ورد
# magical incantations
# He is using words as incantation
# She muttered some weird incantations
ورد
a series of words to ward off evils or ensure good fortune
وِرد
تلقین

بپرس