incandesce

/ˌɪnkənˈdes//ˌɪnkænˈdes/

معنی: تاب امدن، از گرمای زیاد سفید شدن
معانی دیگر: (در اثر گدازش پر نور شدن) دماشید دادن، دماشیدگر شدن، سپید شدن (و نور دادن در اثر حرارت)

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: incandesces, incandescing, incandesced
• : تعریف: to glow or cause to glow as a result of heat.

جمله های نمونه

1. Lisa watched the weapons fire incandesce as the Karbarrans had their revenge.
[ترجمه گوگل]لیزا در حالی که کربلایی‌ها انتقام می‌گرفتند، آتش زدن سلاح‌ها را تماشا کرد
[ترجمه ترگمان]لیزا the را که incandesce revenge بود تماشا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. High light efficency, concentrated light, no additional ballast, which can take place of incandesce lamp, reducing investment fees.
[ترجمه گوگل]راندمان نور بالا، نور متمرکز، بدون بالاست اضافی، که می تواند جای لامپ رشته ای را بگیرد، هزینه های سرمایه گذاری را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]نور شدید، نور متمرکز، هیچ بالاست اضافی، که می تواند جای چراغ incandesce را بگیرد و هزینه های سرمایه گذاری را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The general election of US. President has been the focus of the global attention at present, and the competition between Bush and Kerry tends to incandesce.
[ترجمه گوگل]انتخابات عمومی آمریکا رئیس جمهور در حال حاضر کانون توجه جهانی بوده است و رقابت بین بوش و کری به شدت گرایش دارد
[ترجمه ترگمان]انتخابات عمومی ایالات متحده در حال حاضر کانون توجه جهانی است و رقابت بین بوش و کری به incandesce گرایش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After the second-world war, especially with the cold war disappearing and desalting, a war without gunpowder has proceeded to the stage of incandesce within the world range.
[ترجمه گوگل]پس از جنگ جهانی دوم، به ویژه با ناپدید شدن و نمک زدایی جنگ سرد، جنگ بدون باروت تا مرحله مهتابی در محدوده جهانی پیش رفته است
[ترجمه ترگمان]پس از جنگ جهانی دوم، به ویژه با ناپدید شدن جنگ سرد و desalting، جنگی بدون باروت به مرحله incandesce در محدوده جهانی راه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. President has been the focus of the global attention at present, and the competition between Bush and Kerry tends to incandesce .
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور در حال حاضر کانون توجه جهانی بوده است و رقابت بین بوش و کری به شدت گرایش دارد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور در حال حاضر کانون توجه جهانی است و رقابت بین بوش و کری به incandesce گرایش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تاب امدن (فعل)
glow, incandesce

از گرمای زیاد سفید شدن (فعل)
incandesce

انگلیسی به انگلیسی

• glow with heat, glow; cause to glow

پیشنهاد کاربران

بپرس