incalculable

/ˌɪnˈkælkjələbl̩//ɪnˈkælkjʊləbl̩/

معنی: نا معلوم، بی حساب، نا شمردنی، شمرده نشدنی
معانی دیگر: بی شمار، فراوان، حساب نشدنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: incalculably (adv.), incalculability (n.), incalculableness (n.)
(1) تعریف: not capable of being calculated or measured; too great or large to be calculated.
متضاد: calculable
مشابه: immeasurable, immense, invaluable

- an incalculable risk
[ترجمه گوگل] یک ریسک غیر قابل محاسبه
[ترجمه ترگمان] یک خطر غیرقابل تصوری،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- an incalculable amount
[ترجمه گوگل] مقدار غیر قابل محاسبه
[ترجمه ترگمان] مبلغ غیرقابل محاسبه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not predictable; uncertain.

- incalculable desires
[ترجمه گوگل] آرزوهای غیر قابل محاسبه
[ترجمه ترگمان] آرزوهای بی حساب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The sands of the beach are incalculable.
[ترجمه گوگل]شن های ساحل غیر قابل محاسبه است
[ترجمه ترگمان]شن های ساحل incalculable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her contribution to our work is incalculable.
[ترجمه گوگل]سهم او در کار ما غیرقابل محاسبه است
[ترجمه ترگمان]سهم او در کار ما غیرقابل محاسبه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The outbreak of hostilities will cause incalculable misery.
[ترجمه گوگل]وقوع خصومت ها باعث بدبختی غیرقابل محاسبه خواهد شد
[ترجمه ترگمان]شیوع مخاصمات موجب بدبختی غیرقابل محاسبه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The treasures are of incalculable value.
[ترجمه گوگل]گنجینه ها ارزش غیر قابل محاسبه ای دارند
[ترجمه ترگمان]این گنجینه ارزش بسیار زیادی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The ecological consequences of a nuclear war are incalculable.
[ترجمه گوگل]پیامدهای اکولوژیکی جنگ هسته ای غیرقابل محاسبه است
[ترجمه ترگمان]پیامدهای زیست محیطی جنگ هسته ای غیرقابل محاسبه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The oil spill has caused incalculable damage to the environment.
[ترجمه گوگل]نشت نفت خسارات غیر قابل محاسبه ای به محیط زیست وارد کرده است
[ترجمه ترگمان]نشت نفت خسارات جبران ناپذیری به محیط زیست وارد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The prestige they reaped from a visit was incalculable.
[ترجمه گوگل]اعتباری که از یک دیدار به دست آوردند غیرقابل محاسبه بود
[ترجمه ترگمان]شهرت آن ها را از یک بازدید از آنجا خارج کردند، بی حساب و prestige بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ash from the volcano has caused incalculable damage to crops.
[ترجمه گوگل]خاکستر حاصل از این آتشفشان خسارات غیرقابل محاسبه ای به محصولات زراعی وارد کرده است
[ترجمه ترگمان]خاکستر آتشفشانی خسارات جبران ناپذیری به محصولات وارد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A repetition of such military adventures could have incalculable consequences inside the United States.
[ترجمه گوگل]تکرار چنین ماجراجویی های نظامی می تواند عواقب غیر قابل محاسبه ای در داخل ایالات متحده داشته باشد
[ترجمه ترگمان]تکرار چنین ماجراهای نظامی می تواند پیامدهای incalculable در ایالات متحده داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They make up an archive of incalculable value.
[ترجمه گوگل]آنها آرشیوی با ارزش غیرقابل محاسبه را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک بایگانی از ارزش غیرقابل محاسبه ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The inflow of foreign money was incalculable.
[ترجمه گوگل]ورود پول خارجی غیرقابل محاسبه بود
[ترجمه ترگمان]جریان پول خارجی غیرقابل محاسبه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The loss to posterity is incalculable.
[ترجمه گوگل]ضرر برای آیندگان غیرقابل محاسبه است
[ترجمه ترگمان]از دست دادن نسل آینده غیرقابل پیش بینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Food kills incalculable numbers of people every year, spreads epidemics, destroys landscapes and cultures, and clogs our arteries.
[ترجمه گوگل]غذا سالانه تعداد بی شماری از مردم را می کشد، بیماری های همه گیر را گسترش می دهد، مناظر و فرهنگ ها را نابود می کند و رگ های ما را مسدود می کند
[ترجمه ترگمان]غذا تعداد بی شماری از مردم را در هر سال می کشد، اپیدمی را گسترش می دهد، مناظر و فرهنگ های ما را از بین می برد و arteries را از بین می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That would prompt a costly cleanup and incalculable delay in restarting the reactor.
[ترجمه گوگل]این امر باعث پاکسازی پرهزینه و تاخیر غیرقابل محاسبه در راه اندازی مجدد راکتور می شود
[ترجمه ترگمان]این کار باعث پاک سازی هزینه بر و تاخیر در راه اندازی مجدد رآکتور می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The mischief produced by this institution was incalculable because it made religious differences the deciding factor in every political contest.
[ترجمه گوگل]شیطنت های این نهاد غیرقابل محاسبه بود زیرا اختلافات مذهبی را عامل تعیین کننده در هر رقابت سیاسی می کرد
[ترجمه ترگمان]The که توسط این موسسه به وجود آمد غیرقابل محاسبه بود، زیرا اختلافات مذهبی را در هر رقابت سیاسی مورد اختلاف قرار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نامعلوم (صفت)
invisible, hazy, uncertain, unlimited, strange, unclear, inconspicuous, conditional, unknown, uncharted, incalculable, indistinct, nonsignificant, indescribable

بی حساب (صفت)
incalculable, untold, scoreless, incomputable

نا شمردنی (صفت)
incalculable

شمرده نشدنی (صفت)
incalculable

انگلیسی به انگلیسی

• numerous; innumerable, inestimable, cannot be calculated; cannot be forecast, unpredictable; uncertain
something that is incalculable is so great that it cannot be estimated.

پیشنهاد کاربران

But because I have learnt that man is incalculable.
آموخته ام که بشر یک موجود غیر قابل پیش بینیه
غیر قابل پیش بینی
Because I have learnt that man is incalculable.
بدلیل اینکه من آموختم ام که بشر غیر قابل پیش بینی ست.
غیر قابل شمردن

بپرس