1. inbred line
دودمان درون زاده
2. inbred population
هنگه ی درون زاده ای
3. there was in him an inbred goodness
نیکی ذاتی در او وجود داشت.
4. The long nose on these dogs is an, inbred characte ` ristic.
[ترجمه گوگل]بینی بلند در این سگ ها یک ویژگی طبیعی است
[ترجمه ترگمان]بینی دراز این سگ ها ذاتا characte است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The whole population is so inbred that no genetic differences remain.
[ترجمه گوگل]کل جمعیت آنقدر همخون هستند که هیچ تفاوت ژنتیکی باقی نمی ماند
[ترجمه ترگمان]کل جمعیت آن قدر خون گرم است که هیچ تفاوت ژنتیکی باقی نمی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He is intelligent, sensitive with an inbred understanding of children - and untrained.
[ترجمه گوگل]او باهوش، حساس با درک همزاد از کودکان - و آموزش ندیده است
[ترجمه ترگمان]او باهوش، حساس به درک خالص از کودکان - و آموزش ندیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. They are the inbred offspring of ten years of music press ingestion.
[ترجمه گوگل]آنها فرزندان همزاد ده سال مصرف مطبوعات موسیقی هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها فرزندان خالص ده سال از مطبوعات موسیقی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Genetic tests on inbred strains show some to be of hybrid origin.
[ترجمه گوگل]آزمایشهای ژنتیکی روی سویههای همخون نشان میدهد که برخی از آنها منشأ هیبریدی دارند
[ترجمه ترگمان]تست های ژنتیکی بر روی نژاده ای خالص برخی را به عنوان منشا ترکیبی نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The malign effects suffered by inbred animals show how evolution can exploit hidden diversity.
[ترجمه گوگل]اثرات بدخیم متحمل شده توسط حیوانات همزاد نشان می دهد که چگونه تکامل می تواند از تنوع پنهان بهره برداری کند
[ترجمه ترگمان]اثرات زیانبار ناشی از حیوانات خالص نشان می دهد که چگونه سیر تکاملی می تواند از تنوع پنهانی بهره برداری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Ever since a long time ago, elite inbred lines played a key role in maize new species cultivation.
[ترجمه گوگل]از مدتها قبل، لاینهای اینبرد نخبه نقشی کلیدی در کشت گونههای جدید ذرت بازی کردهاند
[ترجمه ترگمان]از مدت ها پیش، خطوط خالص ذاتی در کاشت گونه های جدید کاشت گونه های جدید نقش کلیدی ایفا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Aim:To examine the genetic homozygosis of the HLC inbred mouse.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی هموزیگوت ژنتیکی موش همخون HLC
[ترجمه ترگمان]هدف: برای بررسی the ژنتیکی یک موش خالص خون گرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The man, though poor, showed an inbred courtesy.
[ترجمه گوگل]مرد، اگرچه فقیر بود، اما نزاکتی از خود نشان داد
[ترجمه ترگمان]این مرد با آنکه فقیر بود ادب و ادب به خرج می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Inbred mice of the DBA / 2 strain developed severe necrotizing lesions of the pancreatic islets.
[ترجمه گوگل]موش های همخون از سویه DBA / 2 ضایعات نکروزان شدید جزایر پانکراس ایجاد کردند
[ترجمه ترگمان]موش inbred از نژاد DBA \/ ۲، ضایعات necrotizing شدیدی را در جزایر لوزالمعده ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They are overbred and inbred too, aren't they?
[ترجمه گوگل]آنها بیش از حد و همخون هستند، اینطور نیست؟
[ترجمه ترگمان]اونا overbred و inbred، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید