inbound

/ˌɪnˈbaʊnd//ˈɪnbaʊnd/

معنی: وارد شونده، به درون، داخل مرز
معانی دیگر: درون سوی، به طرف داخل، عازم داخل، رجوع شود به: inbounds، محصور در حدود معینی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: moving in an inward direction; inward bound.

- inbound trains
[ترجمه گوگل] قطارهای ورودی
[ترجمه ترگمان] تعداد لینک های ورودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. inbound and outbound trains
قطارهای ورودی و خروجی

2. inbound goods
کالاهای به مقصد داخل

3. We expect delays to both inbound and outbound trains.
[ترجمه گوگل]انتظار داریم قطارهای ورودی و خروجی با تاخیر مواجه شود
[ترجمه ترگمان]ما انتظار تاخیره ای هر دو قطار ورودی و خروجی را داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When turning inbound after carrying out these procedures, simply fly straight to the station.
[ترجمه گوگل]هنگام چرخش به داخل پس از انجام این مراحل، به سادگی مستقیم به سمت ایستگاه پرواز کنید
[ترجمه ترگمان]هنگام تبدیل به لینک های ورودی بعد از انجام این روش ها، به سادگی به سمت ایستگاه پرواز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If the inbound time is minutes, then the minimum Rate of Descent will be 700 ft/min.
[ترجمه گوگل]اگر زمان ورودی دقیقه باشد، حداقل نرخ نزول 700 فوت در دقیقه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اگر زمان وارد کردن چند دقیقه باشد، حداقل میزان پایین آوردن نزول، ۷۰۰ فوت \/ دقیقه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Details of your outboard and inbound ferry crossing will be included in your travel documentation.
[ترجمه گوگل]جزئیات عبور کشتی خروجی و ورودی شما در اسناد سفر شما گنجانده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]جزئیات خارجی شما و عبور ورودی شما در اسناد مسافرتی شما گنجانده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Only Inbound Port can be bound to a Receive Port.
[ترجمه گوگل]فقط پورت ورودی می تواند به یک درگاه دریافت متصل شود
[ترجمه ترگمان]تنها این پورت ورودی را می توان به یک بندر دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The number of staging files requested from any inbound partner associated with this replica set member.
[ترجمه گوگل]تعداد فایل های مرحله بندی درخواست شده از هر شریک ورودی مرتبط با این عضو مجموعه ماکت
[ترجمه ترگمان]تعداد پرونده های اجرایی درخواست شده از هر طرف ورودی که با این مجموعه کپی شده مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Target (Servlet and MBean): Provides inbound listener services for transport and document protocols from internal and external endpoints as well as transport-level security functions.
[ترجمه گوگل]Target (Servlet و MBean): خدمات شنونده ورودی را برای پروتکل های انتقال و سند از نقاط پایانی داخلی و خارجی و همچنین عملکردهای امنیتی در سطح انتقال ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]هدف (Servlet و MBean): ارایه خدمات بازخورد داخلی برای پروتکل های انتقال و سند از نقاط انتهایی داخلی و خارجی و همچنین عملکردهای امنیتی در سطح حمل و نقل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can filter inbound and outbound messages, control aspects of type marshaling and metadata generation.
[ترجمه گوگل]شما می‌توانید پیام‌های ورودی و خروجی را فیلتر کنید، جنبه‌های مارشال کردن نوع و تولید فراداده را کنترل کنید
[ترجمه ترگمان]شما می توانید پیغام های ورودی و خروجی را فیلتر کنید، جنبه های کنترلی نوع marshaling و ایجاد فراداده را کنترل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It covers principles applicable to both inbound and outbound sales opportunities.
[ترجمه گوگل]اصولی را پوشش می‌دهد که هم برای فرصت‌های فروش ورودی و هم برای فروش خارجی قابل اجرا است
[ترجمه ترگمان]این قانون اصول قابل اجرا برای فرصت های فروش داخلی و خارجی را پوشش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Provide consulting services and interaction to inbound and outbound assignees.
[ترجمه گوگل]ارائه خدمات مشاوره ای و تعامل با ماموران ورودی و خروجی
[ترجمه ترگمان]ارائه خدمات مشاوره ای و تعامل با ماموران داخلی و خارجی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The inbound flights all leave on the hour.
[ترجمه گوگل]پروازهای ورودی همه در یک ساعت حرکت می کنند
[ترجمه ترگمان]تعداد لینک های ورودی شما در این ساعت تمام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So while the irrelevant inbound link was ignored, the outbound links still got counted, diluting the relevancy score of many websites.
[ترجمه گوگل]بنابراین در حالی که پیوند ورودی نامربوط نادیده گرفته شد، پیوندهای خروجی همچنان شمارش می‌شوند و امتیاز مربوط به بسیاری از وب‌سایت‌ها را کاهش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]بنابراین در حالی که لینک های ورودی بی ربط نیز نادیده گرفته شدند، لینک های خروجی هنوز شمارش می شوند، امتیاز ربط بسیاری از وب سایت ها را تضعیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We require a supplier who can execute a inbound link building campaign.
[ترجمه گوگل]ما به تامین کننده ای نیاز داریم که بتواند کمپین لینک بیلدینگ ورودی را اجرا کند
[ترجمه ترگمان]ما به یک تولیدکننده نیاز داریم که بتواند یک عملیات ساخت لینک ورودی را اجرا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وارد شونده (صفت)
incoming, inbound

به درون (صفت)
inbound

داخل مرز (قید)
inbound

انگلیسی به انگلیسی

• traveling in an inward direction, homebound

پیشنهاد کاربران

⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: دَرجَستن / دَرجَهیدن

⚫ نگارش به خط لاتین: Drjastan / Drjahidan

⚫ آمیخته از: دَر ( in ) و �جَستن� ( bound )
...
[مشاهده متن کامل]


⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

معنای دوستمون:
درون مرزی - داخل کشوری
SYN:
homeward - ingoing
e. g.
Oman’s tourism industry sees 47. 3% surge to hit $4. 93bn
. . .
Domestic tourism contributed to 68 percent of earnings last year, equivalent of 1. 3 billion rials, according to the state news agency
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
Total general spending by ⭐inbound visitors⭐ during the period stood at 592. 4 million rials

درون مرزی، داخل کشوری
درون گرا

بپرس