inboard

/ˈɪnˌbɔːrd//ˈɪnbɔːd/

معنی: داخل کشتی، بطرف مرکز کشتی
معانی دیگر: (کشتی) به سوی مرکز، در داخل بدنه، در شکم کشتی، در درون، (هواپیما) در نزدیک بدنه، تن در، (مکانیک) در درون، درونی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: located inside the main body of a vessel or aircraft. (Cf. outboard.)

(2) تعریف: of several objects such as engines, located nearest the center of a craft. (Cf. outboard.)

(3) تعریف: of a boat, having an inboard engine.
قید ( adverb )
• : تعریف: within or toward the center of the main body of a boat or aircraft.

جمله های نمونه

1. The capacity of the ram inboard to accommodate her crew was fearfully deficient. . . .
[ترجمه گوگل]ظرفیت قوچ داخل کشتی برای جا دادن خدمه اش به طرز وحشتناکی کم بود
[ترجمه ترگمان]ظرفیت قوچ برای جابه جا کردن جاشو ان بسیار ناقص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The inboard computer flashed stats at him.
[ترجمه گوگل]کامپیوتر داخلی آمار را به او نشان داد
[ترجمه ترگمان]کامپیوتر داخل کشتی به سرعت به سوی او برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In those other summertimes, all motors were inboard; and when they were at a little distance, the noise they made was a sedative, an ingredient of summer sleep.
[ترجمه گوگل]در آن تابستان‌های دیگر، همه موتورها داخل هواپیما بودند و چون کمی فاصله گرفتند، سروصدایی که می‌کردند، آرام‌بخش بود و از اجزای خواب تابستانی بود
[ترجمه ترگمان]در آن other دیگر، همه موتورها در داخل قایق بودند و وقتی کمی دور می شدند، صدایی که درست می کردند داروی مسکن بود، یک داروی خواب آور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Remove the inboard seatback pivot bolt.
[ترجمه گوگل]پیچ و مهره محوری پشتی صندلی داخلی را بردارید
[ترجمه ترگمان]میله محوری دنده عقب را بردارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In this case the outboard functions like an inboard with many of the advantages of both.
[ترجمه گوگل]در این مورد قایق بیرونی مانند یک برد داخلی با بسیاری از مزایای هر دو عمل می کند
[ترجمه ترگمان]در این حالت، موتور خارجی مثل یک داخل با بسیاری از مزایای هر دو عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Methods Adopt shank inboard skin petals of transplant, blood vessel bridge graft, repair wrist electricity organize flawed or damagedly after burning, Blood of rebuilding department luck.
[ترجمه گوگل]روش‌ها استفاده از گلبرگ‌های پوست درونی ساقه پیوند، پیوند پل رگ‌های خونی، ترمیم الکتریسیته مچ دست ناقص یا آسیب‌دیده پس از سوزاندن، خون بازسازی بخش شانس
[ترجمه ترگمان]روش های مورد استفاده عبارتند از: petals بر روی سطح بدنه و پیوند، پیوند، پیوند پل خونی، سازمان دهی الکتریکی معیوب و یا damagedly پس از سوختن، خون بخش بازسازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Zip opening is set inboard and underneath of the cover, which ensures the cushion is used the correct way up.
[ترجمه گوگل]باز شدن زیپ در داخل و زیر کاور تعبیه شده است که تضمین می کند بالشتک به درستی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]دهانه پستی در داخل و زیر پوشش قرار داده شده است، که این اطمینان را تضمین می کند که کو سن به روش درست استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The 'Down Chain' rides inboard of the bearing, and moves with the fork.
[ترجمه گوگل]«زنجیره پایین» به داخل بلبرینگ می‌رود و با چنگال حرکت می‌کند
[ترجمه ترگمان]زنجیر پست بر روی عرشه به سمت داخل آب حرکت می کند و با چنگال حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Inboard air's thin to start with. You get a few redlines—that's these ruptured blood vessels —and you say the hell with the money; all you'll make is just one more trip.
[ترجمه گوگل]هوای داخلی برای شروع رقیق است شما چند خط قرمز دریافت می کنید - این همان رگ های خونی پاره شده است - و می گویید جهنم با پول تنها کاری که خواهید کرد فقط یک سفر دیگر است
[ترجمه ترگمان]هوا از اول شروع می شود شما چند تایی از این مجراهای خونی پاره شده - و با پول حرف می زنید؛ تنها کاری که می کنید فقط یک سفر دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The packing is also susceptible to both inboard and outboard leakage.
[ترجمه گوگل]بسته بندی همچنین در معرض نشت داخل و خارج از هواپیما است
[ترجمه ترگمان]بسته بندی هم چنین مستعد به داخل و هم نشت خارجی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Optimized servo positioning lowers the CG and turns the arm and linkage inboard to eliminate impact damage.
[ترجمه گوگل]موقعیت دهی بهینه سروو CG را پایین می آورد و بازو و پیوند را به داخل می چرخاند تا آسیب ضربه را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]تعیین موقعیت فرمانیار بهینه شده، CG کامپیوتری را کاهش داده و بازو و اتصال درون را برای حذف آسیب ضربه وارد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For example : The protective finish is rough at the number 1 engine inboard pylon.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال: پوشش محافظ در دکل داخلی موتور شماره 1 خشن است
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال: روکش محافظ در عدد ۱ موتور تیر inboard سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And the body showed it was always aggrieved by force, the main position were the head, the chest, the back, the legs inboard, the arms and so on.
[ترجمه گوگل]و بدن نشان می داد که همیشه به زور آزرده می شود، موقعیت اصلی سر، سینه، پشت، پاهای داخل تخته، بازوها و غیره بودند
[ترجمه ترگمان]و جسد نشان داد که همیشه از زور گرفته می شود، موقعیت اصلی سر، سینه، پشت، پاها در داخل قایق، بازوها و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We just lost tire pressure on the left outboard and left inboard, both tires.
[ترجمه گوگل]ما فقط فشار لاستیک را در قایق سمت چپ از دست دادیم و هر دو لاستیک داخل خودرو را ترک کردیم
[ترجمه ترگمان]ما فقط فشار لاستیک روی موتور چپ را از دست دادیم و داخل داخل و هر دو لاستیک را رها کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The opening force of die casting machine drives the crossed compound dog-led cam mechanism draw core in inboard concave, and then make the hydraulic loose-core implement to draw the hollow core.
[ترجمه گوگل]نیروی باز شدن دستگاه دایکاست، مکانیزم متقاطع بادامک با رهبری سگ را در هسته مقعر درونی به حرکت در می آورد و سپس ابزار هیدرولیک هسته سست را برای کشیدن هسته توخالی می سازد
[ترجمه ترگمان]نیروی The opening of die the crossed dog led - core in concave inboard draw، and and then then loose the - make make to core draw the the the the drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives drives
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

داخل کشتی (قید)
inboard

بطرف مرکز کشتی (قید)
inboard

انگلیسی به انگلیسی

• located inside (a ship, plane, etc.); located inside and near the center (of a ship, plane, etc.)
within or inside (a ship, plane, etc.)

پیشنهاد کاربران

inboard ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: درون سو ۱
تعریف: به سمت خط میانة طولی شناور یا ناو

بپرس