inaugural

/ˌɪˈnɒɡərəl//ɪˈnɔːɡjʊrəl/

معنی: سخنرانی افتتاحی، افتتاحی، گشایشی
معانی دیگر: وابسته به گشایش، افتتاحیه، آغازین، ابتدایی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or associated with an inauguration.

(2) تعریف: marking or celebrating the beginning of something, such as a publication or new venture.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a speech or address given at an inauguration.

(2) تعریف: an inauguration ceremony.

جمله های نمونه

1. an inaugural speech
نطق گشایشی

2. the inaugural lasted two hours
مراسم افتتاحیه دو ساعت طول کشید.

3. the inaugural meeting of the committee
نشست آغازین کمیته

4. His inaugural speech was very inspiring.
[ترجمه گوگل]سخنرانی افتتاحیه او بسیار الهام بخش بود
[ترجمه ترگمان]سخنرانی افتتاحیه او بسیار الهام بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Professor Pearson gave the inaugural lecture in the new lecture theatre.
[ترجمه گوگل]پروفسور پیرسون سخنرانی افتتاحیه را در سالن سخنرانی جدید ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]پروفسور پیرسون سخنرانی افتتاحیه را در سالن سخنرانی جدید ایراد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bill Clinton heralded at his Second Inaugural Address that the journey of our America must go on.
[ترجمه گوگل]بیل کلینتون در دومین سخنرانی خود در مراسم تحلیف خود اعلام کرد که سفر آمریکای ما باید ادامه یابد
[ترجمه ترگمان]بیل کلینتون از سخنرانی دوم ریاست جمهوری اش خبر داد که سفر آمریکا ما باید ادامه یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The new President delivered his inaugural address in Creole.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور جدید سخنرانی تحلیف خود را به زبان کریول ایراد کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور جدید اولین سخنرانی خود را در کریول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sure, he delivered a vacuous inaugural speech.
[ترجمه گوگل]مطمئناً، او یک سخنرانی افتتاحیه ایراد کرد
[ترجمه ترگمان]البته، اون سخنرانی inaugural احمقانه رو تحویل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The inaugural meeting drew a large audience.
[ترجمه گوگل]جلسه افتتاحیه حضار زیادی را به خود جلب کرد
[ترجمه ترگمان]جلسه افتتاحیه، مخاطبین زیادی را جلب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He gave a six-minute inaugural speech from the South Portico before a tightly packed audience.
[ترجمه گوگل]او یک سخنرانی افتتاحیه شش دقیقه ای از ایوان جنوبی در مقابل تماشاگران فشرده ای ایراد کرد
[ترجمه ترگمان]او سخنرانی افتتاحیه شش دقیقه ای از جنوب Portico را در مقابل حضار بسیار شلوغ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Jaruzelski was excluded from all the inaugural events.
[ترجمه گوگل]یاروزلسکی از تمام رویدادهای افتتاحیه کنار گذاشته شد
[ترجمه ترگمان]Jaruzelski از همه رویداده ای اولیه محروم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She game her first inaugural address at the diocesan meeting held in Chester.
[ترجمه گوگل]او اولین سخنرانی افتتاحیه خود را در جلسه اسقف نشینی که در چستر برگزار شد، انجام داد
[ترجمه ترگمان]اولین سخنرانی خود را در سخنرانی حوزه اسقفی که در چستر برگزار شد بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Clinton cited the passage in his inaugural address and the State of the Union.
[ترجمه گوگل]کلینتون در سخنرانی تحلیف خود و وضعیت اتحادیه به این قطعه اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]کلینتون در سخنرانی افتتاحیه خود و سخنرانی وضعیت کشور به این سفر اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To be sure, an inaugural address is not the occasion for a president to list the details of his legislative agenda.
[ترجمه گوگل]مطمئناً، سخنرانی افتتاحیه فرصتی نیست که رئیس جمهور جزئیات دستور کار قانونگذاری خود را فهرست کند
[ترجمه ترگمان]برای اطمینان، سخنرانی آغازین فرصتی برای رئیس جمهوری نیست که جزئیات دستور کار قانونی خود را لیست کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخنرانی افتتاحی (اسم)
inaugural

افتتاحی (صفت)
inaugural

گشایشی (صفت)
inaugural

انگلیسی به انگلیسی

• speech given at an inauguration; inauguration, opening ceremony, induction ceremony
marking a beginning; of or pertaining to an inauguration
an inaugural meeting or speech is the first one of a new organization or leader.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Relating to the first event in a series or the beginning of something important 🎤🎉
✅ مثال: The company's inaugural event was a grand success, attracting many notable guests.
۱. {مربوط به} افتتاح یا گشایش. افتتاحی ۲. سخنرانی افتتاحی {افتتاحیه} / آغازین
مثال:
the inaugural meeting of the committee
جلسه افتتاحیه مجلس
an inaugural speech
یک نطق افتتاحی
SYN: opening ceremony
مراسم افتتاحیه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : inaugurate
اسم ( noun ) : inauguration / inaugural
صفت ( adjective ) : inaugural
قید ( adverb ) : _
( شروع کردن بحث با یک موضوع خاص ) فتح باب، نقطه ی عزیمت
China’s economy is her inaugural subject
اقتصاد چین، نقطه ی عزیمت اوست ( برای پیشبُرد نظریاتش )
نخستین
اولیه، اولین

بپرس