inattentive

/ˌɪnəˈtentɪv//ˌɪnəˈtentɪv/

معنی: بی دقت، غافل، بی توجه، بی اعتنا
معانی دیگر: سربه هوا، فراموشکار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inattentively (adv.), inattentiveness (n.)
• : تعریف: not giving proper attention or regard; neglectful.
مترادف: careless, faraway, inadvertent, neglectful, unmindful
متضاد: alert, attentive, careful, observant, vigilant, wakeful
مشابه: absent, absent-minded, abstracted, distracted, heedless, indifferent, negligent, oblivious, preoccupied, regardless, remiss, thoughtless, unaware, unobservant

جمله های نمونه

1. Every careless and inattentive person has his past being careful and attentive for someone.
[ترجمه گوگل]هر آدم غافل و بی توجهی گذشته خود را دارد که مراقب کسی باشد
[ترجمه ترگمان]هر آدم بی احتیاط و سربه هوا، گذشته را فراموش کرده و مراقب کسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. An inattentive pupil is unnecessarily an unclever boy or a girl.
[ترجمه ساناز رستم زاده] یک دانش آموز ( شاگرد ) بی توجه، لزوما یک دختر یا پسر کم هوش ( نادان ) نیست.
|
[ترجمه گوگل]یک دانش آموز بی توجه بی جهت یک پسر یا یک دختر نادان است
[ترجمه ترگمان]یک دانش آموز بی اعتنا به طور غیر ضروری یک پسر بچه یا یک دختر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was wholly inattentive to the needs of his children.
[ترجمه گوگل]او کاملاً به نیازهای فرزندان خود بی توجه بود
[ترجمه ترگمان]حواسش به نیازهای بچه هاش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Item: In Southern California, an inattentive tenant cooking a meal caused a grease fire.
[ترجمه گوگل]مورد: در جنوب کالیفرنیا، یک مستأجر بی توجه در حال پختن یک غذا باعث آتش سوزی روغن شد
[ترجمه ترگمان]مورد: در کالیفرنیای جنوبی، یک مستاجر بی اعتنا به پختن غذا، باعث آتش سوزی چربی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The sometimes inattentive audience only betrayed the fact that they were as much participants in the total popular-cultural spectacle as the performers.
[ترجمه گوگل]حضار گاه بی توجه فقط به این حقیقت خیانت کردند که به اندازه مجریان در کلیت نمایش مردمی-فرهنگی شرکت داشتند
[ترجمه ترگمان]تماشاگران حساس، تنها به این واقعیت که آن ها به اندازه اجرا کنندگان در نمایش عمومی - فرهنگی شرکت داشتند، خیانت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Often children are inattentive during this stage because they get overloaded.
[ترجمه گوگل]اغلب کودکان در این مرحله بی توجه هستند زیرا بیش از حد بار می شوند
[ترجمه ترگمان]اغلب کودکان در این مرحله به این دلیل که بیش از حد کار می کنند، بی توجه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Like Bush, Reagan was inattentive, unlearned and apparently simplistic.
[ترجمه گوگل]ریگان نیز مانند بوش بی توجه، ناآموخته و ظاهراً ساده انگار بود
[ترجمه ترگمان]مانند بوش، ریگان به ظاهر بی اعتنا، unlearned و ظاهرا ساده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That is how inattentive children feel.
[ترجمه گوگل]این همان احساس بی توجهی کودکان است
[ترجمه ترگمان]این همان احساسی است که کودکان احساس می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Another hazard in dealing with inattentive children is treating them in a mechanical and inflexible manner.
[ترجمه لیلا] خطر دیگر در برخورد با کودکان بی توجه برخورد فیزیکی و غیرمنعطف با آنهاست.
|
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از خطرات در برخورد با کودکان بی توجه، رفتار مکانیکی و غیرقابل انعطاف با آنهاست
[ترجمه ترگمان]خطر دیگر در برخورد با توجه به کودکان به شیوه مکانیکی و انعطاف ناپذیر آن ها را درمان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our seemingly more inattentive child may get turned on by something other than conversations with her parents.
[ترجمه گوگل]کودک ما که به ظاهر بی توجه تر است ممکن است با چیزی غیر از صحبت با والدینش آزار یابد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که بیشتر به کودک توجه کنیم تا با والدین او صحبت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The government is still being accused of being inattentive to the plight of the Health Service.
[ترجمه گوگل]دولت همچنان به بی توجهی به وضعیت اسفبار سرویس بهداشتی متهم می شود
[ترجمه ترگمان]دولت هنوز متهم به جلب توجه به مشکلات خدمات بهداشتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In spite of the inattentive servers and the bad decor, it's worth eating at Leon's for the great cheap food.
[ترجمه گوگل]با وجود سرورهای بی توجه و دکور بد، خوردن آن در لئون به خاطر غذای ارزان و عالی ارزشش را دارد
[ترجمه ترگمان]با وجود سرورهای بی اعتنا و دکور بد، ارزش خوردن غذاهای ارزان قیمتی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Roger was hyperactive and inattentive as a child.
[ترجمه گوگل]راجر در کودکی بیش فعال و بی توجه بود
[ترجمه ترگمان]راجر بی قرار بود و به اندازه یک بچه بی اعتنا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The state of being drowsy or inattentive; dullness.
[ترجمه گوگل]حالت خواب آلودگی یا بی توجهی؛ کسلی
[ترجمه ترگمان]حالت خواب آلودگی یا بی اعتنا بودن، کندی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. However, his logic is imprecise, incautious, and inattentive.
[ترجمه گوگل]با این حال، منطق او غیر دقیق، بی احتیاط و بی توجه است
[ترجمه ترگمان]با این حال، منطق او مبهم، مبهم، و بی اعتنا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی دقت (صفت)
careless, butterfingered, negligent, inattentive, inobservant

غافل (صفت)
unaware, neglectful, careless, negligent, inattentive, heedless

بی توجه (صفت)
unwitting, inattentive, listless, unresponsive, oblivious, unconsidered

بی اعتنا (صفت)
reckless, inattentive, irregardless

انگلیسی به انگلیسی

• not attentive, heedless; negligent
someone who is inattentive is not paying attention.

پیشنهاد کاربران

inattentive = superficial = careless = casual = perfunctory = cursory = negligent
بی دقت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : inattention
✅️ صفت ( adjective ) : inattentive
✅️ قید ( adverb ) : inattentively
بی دقت، غافل ، فراموش کار، سر به هوا، بی توجه، بی اعتنا

بپرس