inapt

/ɪnˈæpt//ɪnˈæpt/

معنی: بی مهارت، نا شایسته، نا مناسب، بی جا، بی استعداد
معانی دیگر: نابجا، بی موقع، بی عرضه، ناشی، دیرآموز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inaptly (adv.), inaptness (n.)
(1) تعریف: not apt or appropriate.
متضاد: apposite, apt, likely
مشابه: improper, unbecoming

(2) تعریف: without aptitude or skill; inept.
متضاد: adept

جمله های نمونه

1. Yet it is not altogether inapt that the Hymn of Riego became the anthem of liberalism.
[ترجمه گوگل]با این حال اصلاً بی جهت نیست که سرود ریگو به سرود لیبرالیسم تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، روی هم رفته سرود ستایش سرود the سرود لیبرالیسم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The word is inapt, however, in so far as it might suggest that it is in some way concerned with the relations between states (it is even more inapt if it suggests 'nations' rather than states).
[ترجمه گوگل]با این حال، این کلمه تا آنجا که ممکن است نشان دهد که به نحوی به روابط بین دولت‌ها مربوط می‌شود، نامناسب است (اگر به جای دولت‌ها، «ملت‌ها» را مطرح کند، حتی نا مناسب‌تر است)
[ترجمه ترگمان]با این حال، این کلمه inapt است، با این حال، تا آنجا که ممکن است پیشنهاد کند که به طریقی مربوط به روابط بین دولت ها است (حتی اگر به کشورها پیشنهاد می دهد نه دولت ها)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had an inapt remark during the meeting.
[ترجمه گوگل]وی در این دیدار اظهارات ناشایستی داشت
[ترجمه ترگمان]در جلسه این جلسه ایراد خاصی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He always makes inapt remarks.
[ترجمه گوگل]او همیشه اظهارات ناشایست می کند
[ترجمه ترگمان] اون همیشه حرف های بی معنی میزنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In this respect, the oft-quoted cathedral metaphor is not inapt.
[ترجمه گوگل]از این نظر، استعاره کلیسای جامع که اغلب نقل می شود، بی مناسبت نیست
[ترجمه ترگمان]در این رابطه، این استعاره جامع به نقل از کلیسای جامع inapt نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Both the barrister, and this court, accept with hindsight that his intervention was perhaps inapt or unfortunate.
[ترجمه گوگل]هم وکیل دادگستری و هم این دادگاه با نگاهی به گذشته می پذیرند که مداخله او شاید نادرست یا تاسف بار بوده است
[ترجمه ترگمان]وکیل دادگستری، و هم این دادگاه، با توجه به این که مداخله او احتمالا inapt یا تاسف بار است، قبول می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی مهارت (صفت)
incapable, maladroit, bungling, fumbling, unskilled, inapt, inexperienced, unskillful, ham-handed, heavy-handed, inexpert

نا شایسته (صفت)
improper, indecent, unworthy, inapt, dishonorable, unbecoming, inapposite, unfit, unseemly, incompetent, unmeet

نا مناسب (صفت)
improper, malapropos, incompatible, foreign, inappropriate, inopportune, incommensurate, inapt, inutile, timeless, infelicitous, untoward, unfit, unsuitable, ill-sorted, unapt, inapplicable, incompetent, irrelative, maladapted, unrighteous, unhandsome, unmeet

بی جا (صفت)
improper, pointless, inappropriate, unseasonable, inopportune, indecorous, inapt, inapposite, impolitic, unwarranted, unwarrantable, placeless

بی استعداد (صفت)
unintelligent, inapt

انگلیسی به انگلیسی

• incapable, unskillful; inappropriate, unsuitable
something that is inapt is not useful or suitable for a particular occasion or purpose; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🚫 دوستان لطفاً این کلمات رو باهم اشتباه نگیرید:
Inapt: Not suitable or appropriate for the situation 🚫
Inept: Lacking skill or ability 🤦‍♂️
سخت مغز. [ س َ م َ ] ( ص مرکب ) کندذهن . بی استعداد : چو روسان سختی کش سخت مغزفریبی بخوردند از اینگونه نغز. نظامی .
ناشایسته، نشایسته، نابسزا، غیردرخور، نامستعد، نازیبنده
تو کز محنت دیگر بی غمی *** نشاید که نامت دهند آدمی

بپرس