inappropriateness


عدم اقتضا، بی مناسبتی

جمله های نمونه

1. Archibald is moved by the inappropriateness of the gift; he is known as the most abstemious man around.
[ترجمه گوگل]آرچیبالد از نامناسب بودن هدیه متاثر می شود او به عنوان پرهیزکارترین مرد اطراف شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]آر چیبالد موری به وسیله inappropriateness هدیه حرکت می کند؛ او به عنوان the مرد مورد اعتماد شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Inappropriateness is diagnosed by the fact that there exists a cognitive synonym of the selector for which the selectee is a philonym.
[ترجمه گوگل]نامناسب بودن با این واقعیت تشخیص داده می شود که یک مترادف شناختی از انتخاب کننده وجود دارد که انتخاب شونده برای آن یک اصطلاح است
[ترجمه ترگمان]inappropriateness توسط این حقیقت تشخیص داده می شود که یک synonym شناختی از انتخاب گر وجود دارد که the یک philonym است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The inappropriateness of natural ecological environment caused by urbanization has spoken out the huge cost the severe consequences suffered by man for pursuing the economic growth unilaterally.
[ترجمه گوگل]نامناسب بودن محیط زیست اکولوژیکی طبیعی ناشی از شهرنشینی، بیانگر هزینه هنگفتی است که عواقب شدیدی که انسان برای پیگیری رشد اقتصادی یک جانبه متحمل شده است
[ترجمه ترگمان]نامناسب بودن محیط اکولوژیکی طبیعی ناشی از شهرنشینی، هزینه های بسیار زیادی را که بشر برای پی گیری رشد اقتصادی به طور یک جانبه از آن رنج می برد، بیان کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In English major teaching, there exists inappropriateness in the students use English.
[ترجمه گوگل]در تدریس اصلی زبان انگلیسی، عدم استفاده از زبان انگلیسی توسط دانشجویان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در آموزش عمده انگلیسی، نامناسب بودن در دانش آموزان از زبان انگلیسی نامناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Both are ineffective because of their inappropriateness, high unit cost, transport problems, and inflexibility.
[ترجمه گوگل]هر دو به دلیل نامناسب بودن، هزینه بالای واحد، مشکلات حمل و نقل و انعطاف ناپذیری، ناکارآمد هستند
[ترجمه ترگمان]هر دوی آن ها به دلیل نامناسب بودن، هزینه واحد بالا، مشکلات حمل و نقل و انعطاف ناپذیری، بی اثر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ironically, despite the inappropriateness of his symbol in medicine, Hermes did play a small role in the origin of the true symbol of the physician.
[ترجمه گوگل]از قضا، با وجود نامناسب بودن نماد او در پزشکی، هرمس نقش کوچکی در پیدایش نماد واقعی پزشک داشت
[ترجمه ترگمان]به طور طعنه آمیزی، علی رغم نامناسب بودن نماد او در پزشکی، هرمس نقش کوچکی در اصل نماد واقعی پزشک بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Academic inappropriateness results from the respects of morality and system. Therefore, to form and perfect an academic research system is the solution to the problem.
[ترجمه گوگل]عدم تناسب تحصیلی ناشی از رعایت اخلاق و نظام است بنابراین، تشکیل و تکمیل یک نظام پژوهشی دانشگاهی راه حل این مشکل است
[ترجمه ترگمان]نامناسب بودن نتایج از جنبه های اخلاق و سیستم ناشی می شود بنابراین، برای شکل دادن و کامل کردن یک سیستم تحقیقاتی دانشگاهی راه حل مساله است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some inappropriateness in the execution rules of fine penalty regarding current Crime Law, however, affects the practical execution of fine penalty.
[ترجمه گوگل]با این حال، برخی نامناسب بودن قواعد اجرای مجازات جزای نقدی در قانون جرایم جاری، بر اجرای عملی مجازات جزای نقدی تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]برخی از نامناسب بودن در قوانین اعدام در رابطه با قانون جرایم فعلی، اجرای عملی جریمه نقدی را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Avoid RAID 5 due to its inappropriateness for write-intensive activity.
[ترجمه گوگل]از RAID 5 به دلیل نامناسب بودن آن برای فعالیت های فشرده پرهیز کنید
[ترجمه ترگمان]از RAID ۵ به خاطر نامناسب بودن آن برای فعالیت فشرده و فشرده اجتناب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This paper analyzes the inappropriateness of the traditional methodology which leads to "Dumb English".
[ترجمه گوگل]این مقاله به تحلیل نامناسب بودن روش سنتی می پردازد که منجر به "انگلیسی گنگ" می شود
[ترجمه ترگمان]این مقاله، نامناسب بودن روش سنتی را بررسی می کند که منجر به \"Dumb انگلیسی\" می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The inappropriateness of defining the roles of spoken English teachers is the major cause.
[ترجمه گوگل]نامناسب بودن تعریف نقش معلمان زبان انگلیسی دلیل اصلی آن است
[ترجمه ترگمان]نامناسب بودن نقش های تعیین نقش های معلمان انگلیسی دلیل اصلی آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She said she immediately recognized the inappropriateness of what she had said.
[ترجمه گوگل]او گفت که فوراً متوجه نامناسب بودن آنچه گفته بود شد
[ترجمه ترگمان]او گفت که بلافاصله تشخیص آنچه گفته بود شناخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There are some problems when using iodometry to measure vitamin C, such as inappropriateness of density, inability of repetition, large error and so on.
[ترجمه گوگل]هنگام استفاده از یدومتری برای اندازه گیری ویتامین C مشکلاتی مانند نامناسب بودن چگالی، عدم توانایی تکرار، خطای زیاد و غیره وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در هنگام استفاده از iodometry برای اندازه گیری ویتامین C مشکلاتی وجود دارد، از قبیل نامناسب بودن چگالی، عدم توانایی تکرار، خطای بزرگ و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dear Annie : I couldn't agree more with your column about the inappropriateness of "Valley Girl" speech habits in the office.
[ترجمه گوگل]آنی عزیز: من نمی توانستم با ستون شما در مورد نامناسب بودن عادات گفتاری "دختر دره" در دفتر بیشتر موافق باشم
[ترجمه ترگمان]آنی عزیز: من بیشتر با ستون شما در مورد نامناسب بودن عادات گفتاری \"دختر دره\" در اداره موافق نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Under maintenance feudalism rule premise, attention textbook scientific nature and inappropriateness.
[ترجمه گوگل]تحت نظارت فئودالیسم حاکم فرض، توجه کتاب درسی علمی ماهیت و نامناسب
[ترجمه ترگمان]تحت قانون حفظ نظام فئودالیته، توجه به طبیعت علمی کتاب درسی و نامناسب بودن را مورد توجه قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unsuitableness, incongruousness; unseemliness; improperness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : inappropriacy / inappropriateness
صفت ( adjective ) : inappropriate
قید ( adverb ) : inappropriately
ناسازگاری
زشتی، نامناسبی، ناشایستی
عدم تناسب

بپرس