inadvisable

/ˌɪnədˈvaɪzəbl̩//ˌɪnədˈvaɪzəbl̩/

معنی: مضر، ناروا، دور از صلاح، غیر مقتضی، بی صرفه
معانی دیگر: غیرمصلحت، غیرصلاح، نابایست، دور از مصلحت، مخالف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inadvisably (adv.), inadvisability (n.), inadvisableness (n.)
• : تعریف: not wise or prudent.
متضاد: advisable, well, wise
مشابه: ill-advised, imprudent

جمله های نمونه

1. it is inadvisable to go
رفتن صلاح نیست.

2. Changes in the patient's condition may make surgery inadvisable.
[ترجمه گوگل]تغییرات در وضعیت بیمار ممکن است جراحی را غیر قابل توصیه کند
[ترجمه ترگمان]تغییر در شرایط بیمار ممکن است عاقلانه عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Skiing is inadvisable if you have a weak heart.
[ترجمه گوگل]اگر قلب ضعیفی دارید، اسکی توصیه نمی شود
[ترجمه ترگمان]اسکی دور از صلاح است اگر قلب ضعیف داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was thought highly inadvisable for young women to go there alone.
[ترجمه گوگل]تصور می شد که زنان جوان به تنهایی به آنجا بروند
[ترجمه ترگمان]صلاح در این بود که زنان جوان تنها به آنجا بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is inadvisable to generalize from the results of a single experiment.
[ترجمه گوگل]تعمیم از نتایج یک آزمایش منفرد توصیه نمی شود
[ترجمه ترگمان]عاقلانه نیست که از نتایج یک آزمایش واحد تعمیم داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is inadvisable to have too much sugar in your diet.
[ترجمه گوگل]وجود قند زیاد در رژیم غذایی توصیه نمی شود
[ترجمه ترگمان]عاقلانه نیست که در رژیم غذایی خود قند زیادی داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is inadvisable to involve more than one contractor on a project.
[ترجمه گوگل]مشارکت بیش از یک پیمانکار در یک پروژه توصیه نمی شود
[ترجمه ترگمان]عاقلانه نیست که بیش از یک پیمان کار در یک پروژه درگیر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For three days, it was inadvisable to leave the harbour.
[ترجمه گوگل]برای سه روز، خروج از بندر توصیه نمی شد
[ترجمه ترگمان]برای سه روز دور از صلاح بود که از لنگرگاه بیرون بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is inadvisable to bring children on this trip.
[ترجمه گوگل]همراه داشتن کودکان در این سفر توصیه نمی شود
[ترجمه ترگمان]عاقلانه نیست که بچه ها را در این سفر به اینجا بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Another group felt that it was inadvisable to change horses in midstream.
[ترجمه گوگل]گروهی دیگر احساس کردند که تعویض اسب در میانه جریان توصیه نمی شود
[ترجمه ترگمان]گروهی دیگر احساس کردند عاقلانه نیست که اسب ها را در وسط رودخانه عوض کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Most agencies tell their single volunteers it is inadvisable to form relationships with locals or other expats.
[ترجمه گوگل]اکثر آژانس ها به داوطلبان مجرد خود می گویند که ایجاد روابط با افراد محلی یا سایر مهاجران توصیه نمی شود
[ترجمه ترگمان]اغلب آژانس ها به داوطلبان مجرد خود می گویند که عاقلانه نیست که روابط با محلی ها یا مهاجران دیگر را شکل دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Therefore, it is inadvisable to extrapolate from those studies to disadvantaged populations.
[ترجمه گوگل]بنابراین، تعمیم از آن مطالعات به جمعیت های محروم توصیه نمی شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، عاقلانه نیست که از این مطالعات به جمعیت های محروم، برون یابی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Strident, overbearing leadership is inadvisable in this political culture.
[ترجمه گوگل]در این فرهنگ سیاسی، رهبری سرسخت و سرسخت توصیه نمی شود
[ترجمه ترگمان]رهبری و رهبری overbearing در این فرهنگ سیاسی عاقلانه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Bad weather made the trip inadvisable at this time.
[ترجمه گوگل]آب و هوای بد باعث شده است که در این زمان سفر غیرقابل قبول باشد
[ترجمه ترگمان]درست در همین موقع هوا بد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. However, it would be inadvisable for revolutionary socialists to base themselves on this unlikely variant.
[ترجمه گوگل]با این حال، برای سوسیالیست های انقلابی توصیه نمی شود که خود را بر این نوع بعید بنا کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، عاقلانه نیست که از سوسیالیست های انقلابی جدا شوند تا خود را در این گونه متفاوت قرار دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مضر (صفت)
bad, adverse, obnoxious, evil, harmful, detrimental, noxious, damaging, pernicious, inimical, malefic, tortious, baneful, hurtful, pestiferous, nocuous, injurious, derogatory, noisome, unwholesome, inadvisable, impairing, insanitary, nocent

ناروا (صفت)
illegitimate, undue, unjust, inadmissible, impermissible, inadvisable, trumped-up

دور از صلاح (صفت)
inadvisable

غیر مقتضی (صفت)
inappropriate, infelicitous, inadvisable, inexpedient

بی صرفه (صفت)
inadvisable

انگلیسی به انگلیسی

• not advisable, ill-advised, not recommended; unwise, imprudent
a course of action that is inadvisable is not sensible and should not be done.

پیشنهاد کاربران

بپرس