inadvertently

/ˌɪnədˈvɜrtəntli//ˌɪnədˈvɜːtəntli/

قانون ـ فقه : سهوا"

جمله های نمونه

1. he inadvertently transposed the "e" and the "i" in "weird"
ندانسته "e" و "i" را در واژه ی "weird" پس و پیش نوشت.

2. The student inadvertently transposed the e and the i in "weird".
[ترجمه وحید فرحی] دانش آموز به صورت مرموز قانون لغات را جابجا کرد
|
[ترجمه گوگل]دانش آموز به طور ناخواسته e و i را به "عجیب" منتقل کرد
[ترجمه ترگمان]دانش آموز سهوا نام و کتاب را به صورت \"عجیب\" تبدیل کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Viruses can be spread inadvertently by email users.
[ترجمه وحید فرحی] ویروس ها می توانند توسط حساب کاربری کاربران به طور ناخواسته تکثیر شوند
|
[ترجمه گوگل]ویروس ها می توانند به طور ناخواسته توسط کاربران ایمیل منتشر شوند
[ترجمه ترگمان]ویروس ها می توانند به صورت ناخواسته توسط کاربران ایمیل پخش شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They inadvertently got mixed up in a free fight involving some 20 people.
[ترجمه گوگل]آنها ناخواسته در یک دعوای آزاد که حدود 20 نفر در آن شرکت داشتند با هم درگیر شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها ناخواسته در یک نبرد آزاد بین ۲۰ نفر درگیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We had inadvertently left without paying the bill.
[ترجمه محمد حسین فرحی] ما بدون قرض صورت حساب را پرداخت نکرده بودیم و رفته بودیم
|
[ترجمه Z] ما سهوا بدون پرداخت قبض آنجارا ترک کرده بودیم
|
[ترجمه گوگل]بدون پرداخت قبض ناخواسته رفته بودیم
[ترجمه ترگمان]سهوا بدون پرداخت صورت حساب رفته بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many people inadvertently transpose digits of the ZIP code.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم به طور ناخواسته ارقام کد پستی را جابجا می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم ناخواسته ارقام کد پستی را اعلام می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She inadvertently telephoned the wrong person.
[ترجمه گوگل]او ناخواسته با شخص اشتباهی تماس گرفت
[ترجمه ترگمان]سهوا به آدم اشتباهی تلفن زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The possibility of sending a new manager was inadvertently hinted at.
[ترجمه گوگل]احتمال اعزام مدیر جدید به صورت ناخواسته مطرح شد
[ترجمه ترگمان]امکان ارسال مدیر جدید به صورت ناخواسته به آن اشاره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I inadvertently passed this essay by.
[ترجمه گوگل]من ناخواسته از کنار این مقاله گذشتم
[ترجمه ترگمان]من سهوا از این مقاله استفاده کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I inadvertently pressed the wrong button.
[ترجمه گوگل]ناخواسته دکمه را اشتباه فشار دادم
[ترجمه ترگمان]من سهوا دکمه اشتباه رو فشار دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His name had been leaked inadvertently in a press interview which I had given and some one had traced his whereabouts.
[ترجمه گوگل]نام او در یک مصاحبه مطبوعاتی که من انجام داده بودم، سهوا لو رفته بود و یک نفر محل اختفای او را ردیابی کرده بود
[ترجمه ترگمان]نام او سهوا از یک مصاحبه مطبوعاتی که من به او داده بودم و بعضی از آن ها جای او را دنبال کرده بودند، فاش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Truc inadvertently provided a possible answer.
[ترجمه گوگل]Truc ناخواسته یک پاسخ احتمالی ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]truc سهوا پاسخ ممکن را داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This could inadvertently promote a simplistic zoning pattern in local authority policies.
[ترجمه گوگل]این می تواند به طور ناخواسته یک الگوی منطقه بندی ساده را در سیاست های مقامات محلی ترویج کند
[ترجمه ترگمان]این امر می تواند به صورت ناخواسته یک الگوی zoning ساده در سیاست های دولت محلی را ترویج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The owners inadvertently supply another, but in their absence, this crutch isn't there and symptoms of separation anxiety occur.
[ترجمه گوگل]صاحبان به طور ناخواسته دیگری را عرضه می کنند، اما در غیاب آنها، این عصا وجود ندارد و علائم اضطراب جدایی رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]مالکین ناخواسته دیگری را تامین می کنند، اما در غیابش این چوب زیر بغلش وجود ندارد و نشانه هایی از اضطراب جدایی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Backwards Pretend you are a beginner who has inadvertently forgotten which end of the board is forwards and set sail going backwards.
[ترجمه گوگل]به عقب وانمود کنید که مبتدی هستید که ناخواسته فراموش کرده است کدام انتهای تخته به سمت جلو است و بادبان را به سمت عقب حرکت داده اید
[ترجمه ترگمان]از عقب وانمود کنید که تو تازه واردی هستی که سهوا تمام صفحه را فراموش کرده است و بادبان را به عقب می راند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• mistakenly, unintentionally, unthinkingly

پیشنهاد کاربران

مثال؛
“He inadvertently left the door unlocked, leading to a break - in. ”
In a conversation, someone might say, “I inadvertently deleted all my files when I was trying to organize them. ”
A person might admit, “I inadvertently offended her by making a joke that I didn’t realize was sensitive. ”
...
[مشاهده متن کامل]

سهواً ، غیرارادی، ناآگاهانه
غیر عمد
inadvertently ( adv ) ( ɪnədvərtntli ) =by accident; without intending to, e. g. We inadvertently left without paying the bill. inadvertent ( adj ) , inadvertence ( n )
inadvertently
inadvertently
carelessly
unexpectedly
unintentionally
surprisingly
by accident
ناخواسته، ندانسته
با بی مبالاتی
بدون آگاهی
ناشیانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : inadvertence
صفت ( adjective ) : inadvertent
قید ( adverb ) : inadvertently
از روی ندانم کاری
بطور غیر منتظره
ناخودآگاه
بی قصد و غرض
@لَنگویچ
inadvertently ( adv ) = سهواً، به طور ناخواسته، غافلانه، نادانسته، سهل انگارانه، به طور تصادفی، به طور غیرعمدی، از روی بی احتیاطی، از روی بی دقتی
examples:
1 - I inadvertently ended up on the wrong street.
...
[مشاهده متن کامل]

من ناخواسته از یک خیابان اشتباه سر در آوردم.
2 - He inadvertently deleted the file.
او به طور ناخواسته فایل ها را پاک کرد.
3 - The text was edited in a way that inadvertently changed its meaning.
متن به گونه ای ویرایش شد که سهواً معنای آن تغییر کرد.
4 - I'm worried that we might be inadvertently watering down the quality of the data.
من نگرانم که ممکن است به طور ناخواسته کیفیت داده ها را کاهش دهیم.
5 - We inadvertently threw away some of the receipts.
ما به طور تصادفی ( غیرعمد ) برخی از رسیدها را دور ریختیم.
مترادف: carelessly

سهل انگارانه
تصادفا، با بی دقتی
Definition: by accident
Synonym: carelessly
Adverb :
ناخواسته
تصادفی
Without intention
Accidentally

غیر عمدی
( با ) بی فکری،
( به صورت ) بی اراده، بدون اراده،
ناگهانی و بدون فکر ( کردن ) ،
ناآگاهانه، اشتباهی،
ناخواسته
غیرعمدی ، سهوا
از روی غفلت، از روی بی مبالاتی یا بی فکری - با بی دقتی، با بی توجهی
unintentional
غیر عمدی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس