inadequately


بطور نامناسب، ازروی بی کفایتی، بطور غیر کافی

جمله های نمونه

1. Schools in the area are still inadequately resourced.
[ترجمه گوگل]مدارس در این منطقه هنوز منابع کافی ندارند
[ترجمه ترگمان]مدارس این ناحیه هنوز منابع کافی ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You see young people going to school inadequately dressed for the weather.
[ترجمه غزاله] شما می بینید جوانانی که به مدرسه می روند، لباس متناسب با آب و هوا را نپوشیده اند.
|
[ترجمه گوگل]جوانانی را می بینید که با لباس نامناسب برای آب و هوا به مدرسه می روند
[ترجمه ترگمان]شما جوان ها را می بینید که برای آب و هوا به مدرسه می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Our scientific research is inadequately funded.
[ترجمه گوگل]تحقیقات علمی ما بودجه کافی ندارد
[ترجمه ترگمان]تحقیقات علمی ما به اندازه کافی سرمایه گذاری نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Colleges have been inadequately funded for years.
[ترجمه گوگل]سال‌هاست که بودجه دانشگاه‌ها به اندازه کافی تامین نشده است
[ترجمه ترگمان]دانشکده ها به طور کافی برای سال ها سرمایه گذاری نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If the setting is inadequately supervised, the child can easily feel scared and vulnerable.
[ترجمه گوگل]اگر نظارت ناکافی بر محیط انجام شود، کودک می تواند به راحتی احساس ترس و آسیب پذیری کند
[ترجمه ترگمان]اگر تنظیمات به اندازه کافی نظارت نشده باشد، کودک به راحتی می تواند احساس ترس و آسیب پذیر بودن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many of New York's bridges are made using inadequately reinforced concrete.
[ترجمه گوگل]بسیاری از پل های نیویورک با استفاده از بتن مسلح ناکافی ساخته شده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از پل های نیویورک با استفاده از بتون مسلح ساخته نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Perhaps I sometimes do that job inadequately, in the view of any Conservative commentator.
[ترجمه گوگل]شاید از نظر هر مفسر محافظه‌کار، من گاهی آن کار را ناکافی انجام می‌دهم
[ترجمه ترگمان]شاید من گاهی این کار را به خوبی انجام دهم، به نظر هر مفسر محافظه کاران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The projects were inadequately funded.
[ترجمه گوگل]بودجه پروژه ها به اندازه کافی نبود
[ترجمه ترگمان]بودجه این پروژه ها به طور کافی تامین نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unfortunately, some policyholders were inadequately insured, thus imposing an unfair burden on all the others.
[ترجمه گوگل]متأسفانه برخی از بیمه شدگان به اندازه کافی بیمه نبودند و در نتیجه بار ناعادلانه ای بر سایرین تحمیل شد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، برخی از policyholders ها به اندازه کافی بیمه نشده بودند، در نتیجه بار غیرمنصفانه خود را بر همه افراد تحمیل می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I think that it is inadequately centralized as well as inadequately decentralized.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که به اندازه کافی متمرکز نیست و همچنین به اندازه کافی غیرمتمرکز است
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که آن به اندازه کافی متمرکز نشده و یا غیر متمرکز نشده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was inadequately prepared for the impending examinations.
[ترجمه گوگل]او برای معاینات قریب الوقوع آمادگی کافی نداشت
[ترجمه ترگمان]او برای امتحانات نهایی آماده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such general behavior was observed but inadequately explained.
[ترجمه گوگل]چنین رفتار کلی مشاهده شد اما به اندازه کافی توضیح داده نشد
[ترجمه ترگمان]چنین رفتاری کلی رعایت نشده ولی به درستی توضیح داده نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Although criminal's amount is increasing, it is still inadequately stern to punish.
[ترجمه گوگل]اگرچه میزان مجرمان در حال افزایش است، اما هنوز به اندازه کافی برای مجازات سخت نیست
[ترجمه ترگمان]هر چند که میزان جرم در حال افزایش است، اما هنوز هم برای مجازات مناسب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Most schools have poor accountability systems and inadequately track student outcomes. They have little information about what works.
[ترجمه گوگل]اکثر مدارس سیستم های پاسخگویی ضعیفی دارند و نتایج دانش آموزان را به اندازه کافی دنبال نمی کنند آنها اطلاعات کمی در مورد آنچه کار می کند دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مدارس دارای سیستم های پاسخگویی ضعیف هستند و به درستی نتایج دانش آموزان را پی گیری نمی کنند آن ها اطلاعات کمی در مورد این که چه کار می کند دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unsatisfactorily; insufficiently; deficiently; incompetently; defectively

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم equ ( به صورت equi هم نوشته می شود )
📌 این ریشه، معادل "equal" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "equal" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 Equate: to make “equal”
🔘 Equatable: able to be considered “equal”
🔘 Inequivalent: not “equal”
🔘 Equivalently: in an “equal” manner
🔘 Equivalency: the state of being “equal”
🔘 Adequate: “equal” to a requirement
🔘 Inadequate: not “equal” to a need
🔘 Adequacy: the quality of being “equal” to a demand
🔘 Inadequacy: the state of not being “equal” to a requirement
🔘 Adequately: in a manner “equal” to what’s needed
🔘 Inadequately: not meeting the “equal” standard
🔘 Equitably: in a fair or “equal” way
🔘 Inequitably: not in a fair or “equal” manner
🔘 Equitableness: the quality of being “equal” and fair
🔘 Equidistantly: at “equal” distances
🔘 Equal: the same or “equal”
🔘 Equally: in an “equal” manner
🔘 Equality: the condition of being “equal”
🔘 Unequal: not “equal”
🔘 Unequally: in a manner that is not “equal”
🔘 Inequality: lack of “equal” status
🔘 Equalize: to make “equal”
🔘 Equalizer: something that makes others “equal”
🔘 Equalization: the process of making things “equal”
🔘 Equinoctial: relating to times when day and night are “equal”
🔘 Equidistant: at “equal” distances
🔘 Equilateral: having all sides “equal”
🔘 Equilibrium: a state of “equal” balance
🔘 Equinox: time of the year when day and night are “equal”
🔘 Equitable: fair or “equal” in treatment
🔘 Equivalent: essentially “equal” in value or meaning
🔘 Equiangular: having “equal” angles
🔘 Equation: a statement asserting “equal” values
🔘 Equator: an imaginary line dividing Earth into “equal” halves
🔘 Equatorial: relating to the “equal” midline of Earth
🔘 Equanimity: maintaining an “equal” state of mind
🔘 Equipotent: having “equal” power or effect
🔘 Equilibrate: to bring to an “equal” balance
🔘 Equity: the quality of being fair or “equal”
🔘 Equipoise: a state of “equal” balance
🔘 Equable: remaining “equal” in mood or temper
🔘 Equidistance: the condition of being at “equal” distance
🔘 Equivocal: open to more than one meaning, not “equal” clarity
🔘 Equivocate: to use ambiguous language, lacking “equal” clarity
🔘 Equivocation: the act of being unclear, not “equal” in directness
🔘 Inequity: an unfair situation, not “equal”
🔘 Inequitable: lacking “equal” fairness
🔘 Unequivocal: leaving no doubt, entirely “equal” in clarity
🔘 Equivalence: the condition of being essentially “equal”
🔘 Equilibration: the process of achieving “equal” balance

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : inadequacy
✅️ صفت ( adjective ) : inadequate
✅️ قید ( adverb ) : inadequately
به طورِ غیرِ تامّ، غیرِ تامّانه
به طورِ ناقص، ناقصانه
به طور غیر کافی
کم
ناکافی
بازدارنده ، مخرب ، ناسازگار

بپرس