1. She rightly points to the inadequacy of the argument.
[ترجمه گوگل]او به درستی به نارسایی استدلال اشاره می کند
[ترجمه ترگمان]او به درستی به نارسایی استدلال اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Unemployment can cause feelings of inadequacy and low self-esteem.
[ترجمه گوگل]بیکاری می تواند باعث احساس بی کفایتی و اعتماد به نفس پایین شود
[ترجمه ترگمان]بیکاری می تواند باعث احساس عدم تناسب و عزت نفس پایین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The failure is due to the inadequacy of preparations.
[ترجمه گوگل]این شکست به دلیل ناکافی بودن آمادگی ها است
[ترجمه ترگمان]این شکست ناشی از عدم آمادگی تدارکات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I now see the inadequacy of the explanation.
[ترجمه گوگل]اکنون ناکافی بودن توضیح را می بینم
[ترجمه ترگمان]من اکنون the را درک می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He made several mocking asides about the inadequacy of women.
[ترجمه گوگل]او چندین مورد تمسخر آمیز در مورد بی کفایتی زنان انجام داد
[ترجمه ترگمان]سخنان تمسخرآمیز زنان را درباره عدم کفایت زنان بر زبان می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The new policy only serves to accentuate the inadequacy of provision for the homeless.
[ترجمه گوگل]خط مشی جدید فقط برای برجسته کردن ناکافی بودن امکانات برای بی خانمان ها عمل می کند
[ترجمه ترگمان]این سیاست جدید تنها برای برجسته کردن ناکافی بودن شرایط برای افراد بی خانمان به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I always suffer from feelings of inadequacy when I'm with him.
[ترجمه گوگل]وقتی با او هستم همیشه از احساس بی کفایتی رنج می برم
[ترجمه ترگمان]وقتی با او هستم همیشه از احساس بی کفایتی رنج می برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Their inadequacy is often disguised by the tax incentives that many governments give to institutional saving.
[ترجمه گوگل]نارسایی آنها اغلب با مشوق های مالیاتی که بسیاری از دولت ها به پس انداز سازمانی می دهند پنهان می شود
[ترجمه ترگمان]عدم کفایت آن ها اغلب با انگیزه های مالیاتی که بسیاری از دولت ها به پس انداز سازمانی می دهند، تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The feeling of inadequacy, but of having to cope, is an example of a tension.
[ترجمه گوگل]احساس بی کفایتی، اما مجبور به کنار آمدن، نمونه ای از تنش است
[ترجمه ترگمان]احساس عدم تناسب، بلکه برای مقابله با آن، نمونه ای از یک تنش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The inadequacy and treachery of the old leaderships of the working class have made the need all the more imperative.
[ترجمه گوگل]نارسایی و خیانت رهبری های قدیمی طبقه کارگر این نیاز را بیش از پیش ضروری کرده است
[ترجمه ترگمان]عدم کفایت و خیانت رهبران قدیمی طبقه کارگر به ضرورت بیشتری نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The search for personal inadequacy and behavioural defects has been the key focus of such research and policy.
[ترجمه گوگل]جستجوی نارسایی های شخصی و نقایص رفتاری کانون اصلی چنین تحقیقات و سیاست هایی بوده است
[ترجمه ترگمان]جستجو برای نقص های شخصی و نقص رفتاری، تمرکز اصلی این تحقیق و سیاست بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They are budgetary procedure, the inadequacy of resources, and the redistributive aspect of the budget.
[ترجمه گوگل]آنها رویه بودجه، ناکافی بودن منابع و جنبه توزیع مجدد بودجه هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها عبارتند از رویه بودجه، ناکافی بودن منابع و جنبه توزیع مجدد بودجه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Is this perhaps a comment on the inadequacy of the law and the difficulty of policing and getting convictions?
[ترجمه گوگل]آیا این شاید اظهار نظری است بر عدم کفایت قانون و سختی پلیس و گرفتن محکومیت؟
[ترجمه ترگمان]آیا این شاید توضیحی درباره ناکافی بودن قانون و دشواری سیاست گذاری و محکومیت است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Discussion Inadequacy of services for young physically disabled adults has been emphasised in several reports.
[ترجمه گوگل]بحث ناکافی بودن خدمات برای بزرگسالان جوان معلول جسمی در چندین گزارش مورد تاکید قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]بحث و تبادل نظر در مورد خدمات جوانان معلول جسمانی در چندین گزارش مورد تاکید قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Recognising his own inadequacy as a general, he appointed a succession of brilliant field commanders to lead the High Elf armies.
[ترجمه گوگل]او با تشخیص نارسایی خود به عنوان یک ژنرال، یک جانشین فرماندهان میدانی درخشان را برای رهبری ارتش های الف انتخاب کرد
[ترجمه ترگمان]او که بی کفایتی خود را به عنوان یک سردار تشخیص می داد، جانشینی فرماندهان می دانی برجسته را برای رهبری لشکرهای الف ها منصوب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید