inaction

/ˌɪˈnækʃn̩//ɪnˈækʃn̩/

معنی: رکود، بیهودگی، بی حرکتی، تنبلی، ناکنش، بی اثری، بی حالی، بی کاری
معانی دیگر: ناکنشوری، عدم فعالیت، کاهلی، ناکنایی، بدون فعالیت، سستی، سکون، فعال، در حال کار، در حال عمل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: lack of action; passiveness or idleness.
مشابه: inertia

جمله های نمونه

1. The West's inaction has put millions of people at risk of starvation.
[ترجمه گوگل]بی عملی غرب میلیون ها نفر را در معرض خطر گرسنگی قرار داده است
[ترجمه ترگمان]انفعال غرب میلیون ها نفر را در خطر قحطی قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is bitter about the inaction of the other political parties.
[ترجمه ali.e] او از انفعال دیگر احزاب سیاسی، ناخشنود است
|
[ترجمه گوگل]او از انفعال سایر احزاب سیاسی تلخ است
[ترجمه ترگمان]او نسبت به انفعال دیگر احزاب سیاسی تلخ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This announcement follows months of inaction and delay.
[ترجمه گوگل]این اطلاعیه به دنبال ماه‌ها انفعال و تاخیر صورت می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]این اطلاعیه ماه ها انفعال و تاخیر را دنبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The police were accused of inaction in the face of a possible attack.
[ترجمه گوگل]پلیس متهم به عدم اقدام در برابر حمله احتمالی شد
[ترجمه ترگمان]پلیس به انفعال در مواجهه با حمله احتمالی متهم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The speaker lashed at the government for its inaction.
[ترجمه گوگل]رئیس مجلس از دولت به دلیل انفعال آن انتقاد کرد
[ترجمه ترگمان]سخنران به خاطر inaction به دولت حمله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. an editorial that excoriated the administration for its inaction.
[ترجمه گوگل]سرمقاله ای که دولت را به خاطر انفعالش مورد انتقاد قرار داد
[ترجمه ترگمان]سرمقاله ای که دولت را به خاطر انفعال خود مورد انتقاد قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Several newspapers have criticized the President for inaction.
[ترجمه گوگل]چندین روزنامه از رئیس جمهور به دلیل بی عملی انتقاد کرده اند
[ترجمه ترگمان]چندین روزنامه از رئیس جمهور برای inaction انتقاد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Whatever the cause, the inaction that results is costly.
[ترجمه گوگل]علت هر چه باشد، بی‌عملی که منجر می‌شود پرهزینه است
[ترجمه ترگمان]هر چه که باشد، انفعال که نتیجه آن هزینه بر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In this case, inaction is bad news for wage earners.
[ترجمه گوگل]در این صورت بی عملی خبر بدی برای حقوق بگیران است
[ترجمه ترگمان]در این مورد، انفعال برای صاحبان دست مزد بد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It induces nausea and thereby inaction, since nothing can be done to affect the essential condition: action requires illusion.
[ترجمه گوگل]این باعث تهوع و در نتیجه بی‌عملی می‌شود، زیرا نمی‌توان کاری کرد که بر شرایط اساسی تأثیر بگذارد: عمل نیاز به توهم دارد
[ترجمه ترگمان]این باعث ایجاد حالت تهوع و در نتیجه انفعال می شود چون هیچ چیز نمی تواند بر شرایط اساسی اثر بگذارد: اقدام به یک توهم نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Such inaction provides an ideal foil which leaves their assumed image of heterosexuality intact.
[ترجمه گوگل]چنین انفعالی فویل ایده آلی را فراهم می کند که تصویر فرضی آنها از دگرجنس گرایی را دست نخورده باقی می گذارد
[ترجمه ترگمان]چنین inaction یک فویل ایده آل را فراهم می کند که تصویر فرضی آن ها را دست نخورده نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It can opt for the paralysis of inaction and, thus, remain trapped in a crisis of belief and fear.
[ترجمه گوگل]می تواند فلج انفعال را انتخاب کند و بنابراین در یک بحران باور و ترس گرفتار بماند
[ترجمه ترگمان]این می تواند منجر به ناتوانی در انفعال شود و در نتیجه در بحران باور و ترس گرفتار بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Inaction creates nothing. Action creates success. Stephen Richards
[ترجمه گوگل]بی عملی چیزی ایجاد نمی کند عمل باعث ایجاد موفقیت می شود استیون ریچاردز
[ترجمه ترگمان]Inaction هیچ چیزی خلق نمی کند عمل باعث موفقیت می شود استفان ریچاردز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was impatient at this long inaction.
[ترجمه گوگل]در این انفعال طولانی بی تاب بود
[ترجمه ترگمان]در این حرکت طولانی، بی تاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Nothing is more terrible than ignorance in action.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز وحشتناک تر از نادانی در عمل نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز وحشتناک تر از جهل و بی خبری نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Deliberate in counsel, prompt in action.
[ترجمه گوگل]عمد در مشاوره، سریع در عمل
[ترجمه ترگمان]Deliberate در عمل، فوری دست به کار شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. My assistant will now demonstrate the machine in action.
[ترجمه گوگل]دستیار من اکنون ماشین را در عمل نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]دستیار من هم اکنون دستگاه را به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I had been in action bombarding the Normandy coast.
[ترجمه گوگل]من در حال بمباران ساحل نرماندی بودم
[ترجمه ترگمان]من در حال حمله به سمت ساحل \"نورماندی\" بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Is your machine still in action?
[ترجمه گوگل]آیا دستگاه شما هنوز فعال است؟
[ترجمه ترگمان]دستگاه تو هنوز فعاله؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Tonight PBS will air a documentary called "Democracy In Action".
[ترجمه گوگل]شبکه PBS امشب مستندی به نام «دموکراسی در عمل» را پخش خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]امشب PBS مستندی به نام \"دموکراسی در عمل\" را پخش خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The election demonstrates democracy in action.
[ترجمه گوگل]انتخابات نشان دهنده دموکراسی در عمل است
[ترجمه ترگمان]انتخابات نشان دهنده دموکراسی در عمل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Gibson became famous in action movies, but he has also played some more serious roles.
[ترجمه گوگل]گیبسون در فیلم های اکشن به شهرت رسید، اما نقش های جدی تری هم بازی کرده است
[ترجمه ترگمان]گیبسون در فیلم های اکشن مشهور شد اما نقش جدی تری نیز ایفا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. 13 soldiers were killed and 10 wounded in action.
[ترجمه گوگل]در این عملیات 13 سرباز کشته و 10 نفر زخمی شدند
[ترجمه ترگمان]در این اقدام ۱۳ سرباز کشته و ۱۰ تن زخمی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Many sodiers of both sides were killed in action.
[ترجمه گوگل]بسیاری از سربازان هر دو طرف در عملیات کشته شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از sodiers هر دو طرف در عملیات کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Many soldiers were listed as missing in action.
[ترجمه گوگل]بسیاری از سربازان به عنوان مفقودالاثر در عملیات فهرست شدند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سربازان در عمل گم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. His intention took shape in action.
[ترجمه گوگل]نیت او در عمل شکل گرفت
[ترجمه ترگمان]قصد او در عمل شکل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. I have not yet seen the machines in action.
[ترجمه گوگل]من هنوز ماشین ها را در عمل ندیده ام
[ترجمه ترگمان]هنوز ماشین ها را در عمل ندیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Wounded in action, he was twice mentioned in dispatches.
[ترجمه گوگل]او که در عمل مجروح شده بود، دو بار در اعزام ها ذکر شد
[ترجمه ترگمان]او در این اقدام مجروح شد و دو بار در dispatches ذکر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. He was reported missing in action.
[ترجمه گوگل]گزارش شد که وی در عملیات ناپدید شده است
[ترجمه ترگمان]گزارش شده است که او در عمل گم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رکود (اسم)
depression, slump, inactivity, latency, stagnation, dormancy, stagnancy, inaction

بیهودگی (اسم)
vanity, frivolity, inanity, fribble, idleness, inaction, inefficacy, idlesse, inefficacity

بی حرکتی (اسم)
otiosity, quiescence, stagnancy, inaction, quiescency, immobility, immovability

تنبلی (اسم)
indolence, laches, inaction, sloth

ناکنش (اسم)
inaction

بی اثری (اسم)
inaction, inefficacy, inefficacity

بی حالی (اسم)
lethargy, paralysis, inaction, phlegm, narcosis

بی کاری (اسم)
vacation, inaction, sloth, unemployment

انگلیسی به انگلیسی

• inactive state; state of non-action; inactiveness; inertness
if you refer to someone's inaction, you mean that they are doing nothing.
in the midst of carrying out an operation of some sort; while in a battle

پیشنهاد کاربران

در حال حرکت، در حال انجام کاری
در حین فعالیت
رکود
دست رو دست گذاشتن
عدم فعالیت
inaction ( noun ) = انفعال، عدم فعالیت، بی عملی، سستی، بی حرکتی، سکون، بی ارادگی، بی تفاوتی
Definition =عدم انجام هر کاری که ممکن است راه حلی برای یک مشکل ارائه دهد/
examples:
1 - The police were accused of inaction in the face of a possible attack.
...
[مشاهده متن کامل]

پلیس متهم به بی عملی در مواجهه با حمله احتمالی شد.
2 - The West's inaction has put millions of people at risk of starvation.
بی ارادگی غرب میلیون ها نفر را در خطر گرسنگی قرار داده است.
3 - This announcement follows months of inaction and delay.
این اعلامیه در پی ماه ها عدم فعالیت و تاخیر است.
4 - His view that social change depends on a spontaneous transformation of the individual is dismissed as a premise for collective inaction.
دیدگاه او مبنی بر اینکه تغییرات اجتماعی به تحول خود به خودی فرد بستگی دارد ، به عنوان قیاسی منطقی برای عدم فعالیت ( بی تفاوتی ) جمعی نادیده گرفته می شود.
5 - Her inaction has caused her to miss many opportunities to advance her career
انفعال ( عدم فعالیت ) او باعث شده است که فرصت های زیادی را برای پیشرفت شغلی اش را از دست بدهد.

بی تحرکی، بی عملی، ناکنشوری
۱ - بی حرکت، بدون عکس العمل
۲ - در حین کار in actiin
someone or something that is in action is doing the job or activity they are trained or designed to do
I'd like to see the new equipment in action.
Choices in action
حقوق متنازع فیه
عدم اقدام
خمودی
در جریان، جاری
بی تحرکی، رکود، بی حرکتی، تنبلی، بیکاری، انفعال
انفعال
در حال انجام وظیفه
مفعول ( کسی که فاعل روی اون شخص عملی انجام دهد )
عملاً، فعالانه
در عمل، در اقدام، به صورت عملی
بی فعالیتی
در عمل
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس