inaccurate

/ˌɪˈnækjərət//ɪnˈækjʊrət/

معنی: غلط، نا درست
معانی دیگر: بی دقت، ناصحیح، خطا، لغزش، دارای اشتباه، غیر دقیق

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: inaccurately (adv.), inaccurateness (n.)
• : تعریف: not correct, true, or precise.
مترادف: erroneous, false, imprecise, incorrect, inexact, untrue, wrong
متضاد: accurate, deadly, exact, faithful, precise, true, truthful
مشابه: amiss, careless, haphazard, hit-or-miss, mistaken, slipshod, unfaithful, unsound

جمله های نمونه

1. your data is inaccurate
داده های شما درست نیست.

2. It was good drama, but historically inaccurate.
[ترجمه نادیا] این درام خوبی بود ولی از لحاظ تاریخی اشتباه بود
|
[ترجمه گوگل]درام خوبی بود اما از نظر تاریخی نادرست
[ترجمه ترگمان]درام خوبی بود، اما از لحاظ تاریخی نادرست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. All the maps we had were wildly inaccurate.
[ترجمه یاس] همه ی نقشه هایی که داشتیم اشتباه بودن
|
[ترجمه گوگل]تمام نقشه هایی که ما داشتیم به شدت نادرست بودند
[ترجمه ترگمان]تمام نقشه های ما اشتباه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The book is both inaccurate and exaggerated.
[ترجمه A.A] کتاب هم نادرست است هم خیلی اغراق آمیز
|
[ترجمه Ava] این کتاب هم غلط دارد هم اغراق آمیز است.
|
[ترجمه گوگل]کتاب هم نادرست و هم اغراق آمیز است
[ترجمه ترگمان]این کتاب هم نادرست و هم اغراق آمیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Statistical graphs may be inaccurate and misleading.
[ترجمه گوگل]نمودارهای آماری ممکن است نادرست و گمراه کننده باشند
[ترجمه ترگمان]گراف های آماری ممکن است گمراه کننده و گمراه کننده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The report has been based upon inaccurate information.
[ترجمه گوگل]این گزارش بر اساس اطلاعات نادرست است
[ترجمه ترگمان]این گزارش مبتنی بر اطلاعات نادرست بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This thermometer is inaccurate.
[ترجمه گوگل]این دماسنج دقیق نیست
[ترجمه ترگمان]این thermometer نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The report has been criticized as inaccurate and incomplete.
[ترجمه گوگل]این گزارش به عنوان نادرست و ناقص مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]این گزارش به عنوان ناقص و ناقص مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Maps of the region are notoriously inaccurate.
[ترجمه گوگل]نقشه‌های منطقه به‌طور مشهور نادرست هستند
[ترجمه ترگمان]نقشه های منطقه بسیار نادرست هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His information is inaccurate.
[ترجمه گوگل]اطلاعات او نادرست است
[ترجمه ترگمان]اطلاعاتش نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The whole report is badly written. Moreover, it's inaccurate.
[ترجمه گوگل]کل گزارش بد نوشته شده است علاوه بر این، نادرست است
[ترجمه ترگمان]این گزارش به شدت نوشته شده است علاوه بر این، نادرست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These figures are somewhat inaccurate.
[ترجمه گوگل]این ارقام تا حدودی نادرست هستند
[ترجمه ترگمان]این ارقام تا حدی نادرست هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Both their assessments of production costs were hopelessly inaccurate.
[ترجمه گوگل]هر دو ارزیابی آنها از هزینه های تولید نادرست بود
[ترجمه ترگمان]هر دو ارزیابی های آن ها از هزینه های تولید به شدت نادرست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He said these figures were bogus and totally inaccurate.
[ترجمه گوگل]او گفت این ارقام ساختگی و کاملاً نادرست است
[ترجمه ترگمان]او گفت که این آمار جعلی و کاملا نادرست هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غلط (صفت)
amiss, foul, false, awry, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, peccant, phony, phoney, fallacious

نا درست (صفت)
amiss, foul, false, vicious, dishonest, spurious, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, unfair, crooked, jackleg, impure, phony, phoney, sinister, inconsequent, inconsecutive, untrue, imprecise, inexact, trumped-up

تخصصی

[ریاضیات] غیر دقیق، نادرست

انگلیسی به انگلیسی

• inexact, imprecise, incorrect, erroneous
something that is inaccurate is not correct in some way.

پیشنهاد کاربران

۱. نادرست. غلط ۲. غیر دقیق. خالی از دقت
مثال:
It was good drama, but historically inaccurate.
درام خوبی بود، اما از لحاظ تاریخی غیر دقیق و نادرست بود.
[در گزارش، محاسبه و غیره] فاقد دقت لازم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : innacuracy
صفت ( adjective ) : inaccurate
قید ( adverb ) : inaccurately
the methods by which the height of waves was being measured those days generated inaccurate data
روش هایی که آن روزها ارتفاع موج ها با آنها اندازه گیری می شد و داده های غلطی را تولید کرده است
اینم یه مثال چون هر چی باشه با مثال بهتر یادمون میمونه
ناصحیح
نادرست
نادقیق
ناصواب
مبهم
نامشخص

wrong_نادرست_غلط_اشتباه
having errors & not accurate

بپرس