inaccessibility

/ˌɪnəkˌsesəˈbɪləti//ˌɪnækˌsesəˈbɪlɪti/

معنی: دوری، استبعاد، عدم دسترسی، دستنارسی
معانی دیگر: عدم دسترسی، دست نارسی، استبعاد، دوری

جمله های نمونه

1. Its inaccessibility makes food distribution difficult.
[ترجمه گوگل]غیرقابل دسترس بودن آن توزیع غذا را با مشکل مواجه می کند
[ترجمه ترگمان]عدم دسترسی آن توزیع غذا را دشوار می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Or the do-probe-me inaccessibility of a porcupine.
[ترجمه گوگل]یا غیرقابل دسترس بودن جوجه تیغی
[ترجمه ترگمان]یا the - من - من را از یک جوجه تیغی ترک می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. High status is indicated through inaccessibility, human and physical barriers keeping the rank and file at a distance.
[ترجمه گوگل]وضعیت بالا از طریق عدم دسترسی، موانع انسانی و فیزیکی که رتبه و پرونده را در فاصله دور نگه می دارد نشان داده می شود
[ترجمه ترگمان]وضعیت بالا از طریق عدم دسترسی، موانع انسانی و فیزیکی که درجه و فایل را در فاصله دور نگه می دارند، نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The relative inaccessibility of Management, the nuisance of inconsiderate car parking and consequent obstruction by Non-Residents.
[ترجمه گوگل]عدم دسترسی نسبی مدیریت، مزاحم پارک بی رویه خودرو و در نتیجه ممانعت از سوی افراد غیر مقیم
[ترجمه ترگمان]عدم دسترسی نسبی مدیریت، مزاحمت برای پارکینگ خودرو و ممانعت متعاقب آن توسط ساکنان غیر ساکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Its inaccessibility made me want it all the more and I threw out the challenge that read the book I must and would.
[ترجمه گوگل]دست نیافتنی بودن آن باعث شد که من بیش از پیش آن را بخواهم و چالشی را که کتابی را که باید و باید بخوانم کنار گذاشتم
[ترجمه ترگمان]عدم دسترسی من باعث شد که من بیشتر از همه آن را بخواهم و من چالشی را که آن کتاب را خوانده بودم را به نمایش گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The inaccessibility to scientists of glaciers concentrated in northern Bhutan, where roads need to be built, adds to these problems.
[ترجمه گوگل]عدم دسترسی دانشمندان به یخچال های طبیعی متمرکز در شمال بوتان، جایی که باید جاده ها ساخته شود، به این مشکلات می افزاید
[ترجمه ترگمان]عدم دسترسی به دانشمندان یخچال های طبیعی در شمال بوتان، که در آن جاده ها باید ساخته شوند، به این مشکلات اضافه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Because of its remoteness and inaccessibility, Patagonia has always been, like Timbuktu or Shangri-la, a place of myths and legends.
[ترجمه گوگل]پاتاگونیا به دلیل دور بودن و غیرقابل دسترس بودن، مانند تیمبوکتو یا شانگری لا، همیشه محل اسطوره ها و افسانه ها بوده است
[ترجمه ترگمان]به دلیل دوری و عدم دسترسی آن، پاتاگونیا مانند Timbuktu یا (شنگری لا)، جایی از افسانه ها و افسانه ها بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The inaccessibility of this remote region, now called Amazonia, meant that long-held theories about the early days of the river and surrounding forest were speculative at best.
[ترجمه گوگل]غیرقابل دسترس بودن این منطقه دورافتاده، که اکنون آمازونیا نامیده می شود، به این معنی است که نظریه های قدیمی در مورد روزهای اولیه رودخانه و جنگل های اطراف آن در بهترین حالت حدس و گمان بودند
[ترجمه ترگمان]عدم دسترسی به این منطقه از راه دور که اکنون Amazonia نامیده می شود به این معنی است که نظریه های طولانی مدت در مورد روزه ای اولیه رودخانه و جنگل اطراف در بهترین حالت نظری دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But the inaccessibility of doctors makes early detection more difficult.
[ترجمه گوگل]اما عدم دسترسی پزشکان تشخیص زودهنگام را دشوارتر می کند
[ترجمه ترگمان]اما عدم دسترسی به پزشکان تشخیص زودهنگام را دشوارتر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Defiant in their haughty and arrogant inaccessibility, they seem to shout: I dare you!
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که در دست نیافتنی مغرور و متکبرانه خود فریاد می زنند: جرأت می کنم!
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که در این کار مغرور و مغرور هستند، به نظر می رسد که فریاد می کشند: من جرات تو را دارم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Because of the inaccessibility of others' mental experience, it is presumed that the process of perspective framing in reporting others' experience must be different from the first person narration.
[ترجمه گوگل]به دلیل دست نیافتنی بودن تجربه ذهنی دیگران، فرض بر این است که فرآیند چارچوب بندی دیدگاه در گزارش تجربه دیگران باید با روایت اول شخص متفاوت باشد
[ترجمه ترگمان]به دلیل عدم دسترسی به تجربه ذهنی دیگران، فرض می شود که فرآیند کادربندی پرسپکتیو در گزارش دیگران باید متفاوت از روایت های شخص اول باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Despite the inaccessibility and transport hurdles, the communities managed to haul 120 bags of cement for a water project.
[ترجمه گوگل]با وجود صعب العبور بودن و موانع حمل و نقل، جوامع موفق شدند 120 کیسه سیمان را برای یک پروژه آب حمل کنند
[ترجمه ترگمان]علی رغم عدم دسترسی و موانع حمل و نقل، جوامع موفق به کسب ۱۲۰ کیسه سیمان برای یک پروژه آب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Always inaccessibility satisfaction effect, and common recrudescence.
[ترجمه گوگل]همیشه اثر رضایت از دسترس ناپذیری، و تکرار متداول
[ترجمه ترگمان]عدم دسترسی به میزان رضایتمندی، و recrudescence متداول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Delays in delivering relief to the victims, the inaccessibility of the stricken areas and the poor state of Burma's infrastructure and health systems mean that number is sure to rise.
[ترجمه گوگل]تأخیر در امداد رسانی به قربانیان، صعب العبور بودن مناطق آسیب دیده و وضعیت بد زیرساخت ها و سیستم های بهداشتی برمه به این معنی است که این تعداد قطعا افزایش خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]تاخیر در تحویل امداد رسانی به قربانیان، عدم دسترسی مناطق آسیب دیده و وضعیت ضعیف زیرساختار و سیستم های بهداشتی به این معنی است که این تعداد قطعا افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The key feature of many of the newly discovered caves is their relative inaccessibility.
[ترجمه گوگل]ویژگی کلیدی بسیاری از غارهای تازه کشف شده غیرقابل دسترس بودن نسبی آنهاست
[ترجمه ترگمان]ویژگی اصلی بسیاری از غارهای کشف شده، عدم دسترسی نسبی آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوری (اسم)
distance, separation, dish, periodicity, grail, remoteness, improbability, inaccessibility, paten

استبعاد (اسم)
improbability, inaccessibility

عدم دسترسی (اسم)
inaccessibility

دستنارسی (اسم)
inaccessibility

انگلیسی به انگلیسی

• unattainability, unavailability, unapproachability

پیشنهاد کاربران

بپرس