1. his inability to read
ناتوانی او در خواندن
2. I raged at my own inability.
3. His inability to speak English puts him at a disadvantage when he attends international conferences.
[ترجمه گوگل]ناتوانی او در صحبت کردن به زبان انگلیسی او را در هنگام شرکت در کنفرانسهای بینالمللی در وضعیت نامناسبی قرار میدهد
[ترجمه ترگمان]ناتوانی او در صحبت کردن انگلیسی، هنگامی که او در کنفرانس های بین المللی شرکت می کند، او را ناراحت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She felt increasingly frustrated by her inability to demonstrate her ideas.
[ترجمه گوگل]او به دلیل ناتوانی در نشان دادن ایده هایش به طور فزاینده ای احساس ناامیدی می کرد
[ترجمه ترگمان]او به شدت از ناتوانی در نشان دادن عقاید خود ناامید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. His inability to resist temptation would eventually cost him his freedom.
[ترجمه گوگل]ناتوانی او در مقاومت در برابر وسوسه در نهایت به قیمت آزادی او تمام شد
[ترجمه ترگمان]ناتوانی او در مقاومت در برابر وسوسه سرانجام به قیمت آزادی او تمام می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. His inability to speak French puts him at a disadvantage.
[ترجمه گوگل]ناتوانی او در صحبت کردن به زبان فرانسه او را در وضعیت نامساعدی قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]ناتوانی او برای صحبت کردن با زبان فرانسه او را به زیان می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. His inability to stay at one job for long had finally proved too much for her.
[ترجمه گوگل]ناتوانی او برای ماندن در یک شغل برای مدت طولانی سرانجام برای او بیش از حد ثابت شد
[ترجمه ترگمان]ناتوانی او برای ماندن در یک شغل، مدت زیادی برای او ثابت شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The party's main failing has been their inability to present a united front to the people.
[ترجمه گوگل]شکست اصلی حزب ناتوانی آنها در ارائه یک جبهه متحد به مردم بوده است
[ترجمه ترگمان]شکست اصلی این حزب ناتوانی آن ها در ارائه یک جبهه متحد به مردم بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. His main weakness as a manager is his inability to delegate.
[ترجمه گوگل]ضعف اصلی او به عنوان یک مدیر ناتوانی در تفویض اختیار است
[ترجمه ترگمان]ضعف اصلی او به عنوان یک مدیر ناتوانی او در محول کردن نماینده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He has to overcome his inability to assert himself.
[ترجمه گوگل]او باید بر ناتوانی خود در اثبات خود غلبه کند
[ترجمه ترگمان]او باید بر ناتوانی خود در دفاع از خود غلبه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The book's weakness is the author's inability to sustain an argument.
[ترجمه گوگل]نقطه ضعف کتاب ناتوانی نویسنده در حفظ استدلال است
[ترجمه ترگمان]ضعف این کتاب ناتوانی نویسنده در حفظ یک استدلال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. My inability to do needlework was treated with surprising indulgence by my teacher.
[ترجمه گوگل]معلمم ناتوانی من در انجام سوزن دوزی با اغماض شگفت انگیزی برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]ناتوانی من در انجام کاره ای خیاطی با indulgence شگفت آور به وسیله معلمم در نظر گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The fundamental problem lies in their inability to distinguish between reality and invention.
[ترجمه گوگل]مشکل اساسی در ناتوانی آنها در تشخیص واقعیت و اختراع است
[ترجمه ترگمان]مشکل اصلی در ناتوانی آن ها برای تمایز بین واقعیت و اختراع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It's inconstancy, but not inability, that's to be feared.
[ترجمه گوگل]این ناپایداری است، اما ناتوانی نیست، باید از آن ترسید
[ترجمه ترگمان]این inconstancy، اما نه از ناتوانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Her inability to understand the problem bothered her.
[ترجمه گوگل]ناتوانی او در درک مشکل او را آزار می داد
[ترجمه ترگمان]عدم توانایی او در درک این مشکل او را آزار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید