عبارت ( phrase )
• (1) تعریف: after some undetermined amount of time passes or has passed; after a while; with time.
• مترادف: eventually
• مشابه: slowly
• مترادف: eventually
• مشابه: slowly
- He is angry and hurt now, but in time he will forget her.
[ترجمه مرضیه سادات] او عصبانی است و اکنون صدمه دیده است، اما دیر یا زود او را فراموش خواهد کرد.|
[ترجمه فاطمه مرنگی] او اکنون عصبانی و صدمه دیده است اما به مرور زمان او را فراموش خواهد کرد|
[ترجمه گوگل] او اکنون عصبانی و آسیب دیده است، اما به مرور زمان او را فراموش خواهد کرد[ترجمه ترگمان] او اکنون عصبانی و رنجیده است، اما در آن زمان او را فراموش خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In time, the forest grew back.
[ترجمه علی] به مرور زمان جنگل دوباره رشد کرد|
[ترجمه گوگل] با گذشت زمان، جنگل دوباره رشد کرد[ترجمه ترگمان] به موقع جنگل برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: not too late for something; early enough.
• متضاد: late
• متضاد: late
- They missed the beginning of the talent show, but they arrived in time to see their friend's performance.
[ترجمه گوگل] آنها شروع استعداد شو را از دست دادند اما به موقع رسیدند تا عملکرد دوستشان را ببینند
[ترجمه ترگمان] آن ها شروع نمایش استعداد را از دست دادند، اما آن ها به موقع رسیدند تا عملکرد دوستم را ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها شروع نمایش استعداد را از دست دادند، اما آن ها به موقع رسیدند تا عملکرد دوستم را ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Will the new decorations be ready in time for Christmas?
[ترجمه گوگل] آیا تزئینات جدید به موقع برای کریسمس آماده خواهند شد؟
[ترجمه ترگمان] آیا تزئینات جدید برای کریسمس آماده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آیا تزئینات جدید برای کریسمس آماده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید